کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرمی
لغتنامه دهخدا
جرمی . [ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن اسحاق بن ابوحمیصه معروف به ابن ابی العلاء مکنی به ابوعبداﷲ. او اخباری و یکی از علمای نحو و لغت بود و از نظر نیکویی ضبط، خطی مرغوب داشت . (از فهرست ابن الندیم ).
-
جرمی
لغتنامه دهخدا
جرمی . [ ] (اِخ ) صالح بن اسحاق مکنی به عمر. از فضلا و اهل ادب و لغت بود. (از محاسن اصفهان مافروخی ص 35). و زرکلی در اعلام خود آرد: جرمی ، مردی فقیه و عالم بنحو و لغت و از مردم بعرة و ساکن بغداد بود. او راست : 1- السیر. 2- کتاب الابنیه . 3- غریب سیبو...
-
جرمی
لغتنامه دهخدا
جرمی . [ ] (اِخ ) نام شهری است که دارالملک جرکز است و این مملکت در اقلیم ششم قرار دارد. (از نزهة القلوب ج 3 ص 267).
-
جرمی
لغتنامه دهخدا
جرمی . [ ج َ ] (اِخ ) عبداﷲبن زید بصری مکنی به ابوقلابة. از تابعان بزرگ قدر بود. وی بسال 104 هَ . ق . در حالی که دست و پا و چشم خود را از دست داده بود و خدای را حمد و سپاس میکرد در عریش مصر درگذشت . (از لباب الانساب ).
-
جرمی
لغتنامه دهخدا
جرمی . [ ج َ ] (اِخ ) عمروبن سلمة مکنی به ابوبرید. او را صحبتی است . (از لباب الانساب ).
-
جرمی
لغتنامه دهخدا
جرمی . [ ج َ ] (ص نسبی ) نسبت است به جرم که قبیله ای است در یمن . (از لباب الانساب ).
-
جرمی
لغتنامه دهخدا
جرمی . [ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت از بخش سلوانا از شهرستان ارومیه . این ده در دوازده هزاروپانصدگزی شمال باختری سلوانا در مسیر راه ارابه رو ارومیه در دره واقع شده و محلی سردسیر و سالم است . و هشتاد تن سنی مذهب و کردزبان سکنه دارد. آب آن از ر...
-
جرمی
لغتنامه دهخدا
جرمی . [ ج ِ ] (اِخ ) سعیدبن حیدر مکنی به ابوعبداﷲ. از فقها بود و از ابویعقوب یوسف بن ایوب همدانی استماع حدیث کرد و بسال پانصد وچهل و اندی از هجرت در جرم درگذشت . (از لباب الانساب ).
-
جرمی
لغتنامه دهخدا
جرمی . [ ج ُ ] (اِخ ) ملا جرمی . از شاعران بود. صاحب مجالس النفائس آرد: از مردم بخارا است . وی مرد بیقید است . و تعینی ندارد. این مطلع از اوست :سر ببالین چو نهم غیر دو چشم تر من نیست یاری که دمی گریه کند بر سر من .(از مجالس النفائس ص 160).
-
جرمی
لغتنامه دهخدا
جرمی .[ ج ِ ] (ص نسبی ) منسوب به جرم که نام جایی است در ایران . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). منسوب است به جرم ازبلاد بدخشان در آن سوی ولوالج . (از انساب سمعانی ).
-
واژههای مشابه
-
علی جرمی
لغتنامه دهخدا
علی جرمی . [ ع َ ی ِ ج َ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد طائی جرمی کوفی ، مشهور به طاهری و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی طاهری شود.
-
بده جِرمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ← آهنگ شارش جِرمی
-
mass wasting
حرکت جِرمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] جدا شدن خردهسنگها و مواد خاکی و حرکت آنها به سمت فروشیب براثر نیروی گرانش که ممکن است جابهجایی کند باشد، مانند خزش و جابهجایی تند، مانند سنگریزش
-
mass spectrum
طیف جِرمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نموداری که حاکی از توزیع نسبت جِرم به بار الکتریکی ذرات موجود در باریکهای از یونهاست