کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرفة
لغتنامه دهخدا
جرفة. [ ج َ ف َ ] (ع اِ) پوست پاره ٔ بریده که بر ران شتر آونگان باشد جهت نشان . (آنندراج )(منتهی الارب ). جُرفَة. در تمام معانی . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (متن اللغة). رجوع به این کلمه شود.
-
جرفة
لغتنامه دهخدا
جرفة. [ ج َ ف َ ] (ع مص ) بردن همه ٔ چیزی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || از بیخ برکندن چیزی را. || بسیار گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کاویدن زمین را. || به بیل خاک و گل برکندن از زمین . || (اِ) د...
-
جرفة
لغتنامه دهخدا
جرفة. [ ج ِ ف َ ] (ع اِ) کوه ریگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد). پشته ٔ مستطیل از ریگ . (ناظم الاطباء). || ریزه ٔ نان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد). ج ، جِرَف . (متن اللغة) (ناظم ال...
-
جرفة
لغتنامه دهخدا
جرفة. [ ج ُ ف َ ] (اِخ ) آبی است به یمامه . (منتهی الارب ). موضعی است به یمامه از آبهای عدی بن عبد مناةبن ادّ. (از معجم البلدان ).
-
جرفة
لغتنامه دهخدا
جرفة. [ج ِ رَ ف َ ] (ع اِ) ج ، جُرُف ، به معنی آبکند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به جرف شود.
-
جستوجو در متن
-
مجروف
لغتنامه دهخدا
مجروف . [ م َ ] (ع ص ) بعیر مجروف ؛ آن که بر رانش داغ جرفة باشدیا آنکه تندی زیر نرمه ٔ گوش آن را داغ کرده باشند. (منتهی الارب ). شتری که بر ران وی یا نرمه ٔ زیر گوش آن داغ باشد. (ناظم الاطباء). شتری که داغ جرفة داشته باشد. (از ذیل اقرب الموارد). و رج...
-
جرف
لغتنامه دهخدا
جرف . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جَرفَة. (منتهی الارب ).
-
قفثلة
لغتنامه دهخدا
قفثلة. [ ق َ ث َ ل َ ](ع مص ) به شتاب بردن چیزی را و از بیخ برکندن . (منتهی الارب ): قفثل الشی ٔ؛ جرفه بسرعة. (اقرب الموارد).
-
جلفة
لغتنامه دهخدا
جلفة. [ ج َ ف َ ] (ع اِ) از مبداءتراش تا زبان قلم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).از مبداء تراش قلم تا زبانه ٔ آن . (ناظم الاطباء). رجوع به جِلفَة شود. || داغ بر ران شتر. و این لغتی است در جرفة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
اثلم
لغتنامه دهخدا
اثلم . [ اَ ل َ ] (ع ص ) نعت است از ثَلَم بمعنی شکستن کناره ٔ وادی و رخنه شدن . (منتهی الارب ). وادی کناره شکسته و رخنه شده . || رخنه شده . (تاج المصادر). رخنه دار. || شمشیر و نیزه که در آن جرفه و رخنه شود. || (اصطلاح عروض ) فعلن چون بزحاف ثلم (بسقوط...
-
جرف
لغتنامه دهخدا
جرف . [ ج ُ رُ ] (ع اِ) مکانی که آن را سیل کنده باشد. (غیاث از کنز و صراح ) آب کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آبگیر. (غیاث از منتخب ). کناره ٔ دریا. (یادداشت مؤلف ) ج ، جِرَفَة.(منتهی الارب ). جانب نهر که آب آن را برده باشد و هرساعت ...
-
داغ
لغتنامه دهخدا
داغ . (ص ، اِ) نشان . (برهان ). علامت و نشان چیزی . سمة. (منتهی الارب ) (دهار). وسم . کدمة. دماع . (منتهی الارب ). نشان چیزی بر چیزی . چنانکه در حوض یا آب انبار گویند: داغ آب تا فلان حد پیداست ؛ یعنی نشان آب . و بعضی گفته اند داغی که می سوزانند معنی ...