کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرضم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرضم
لغتنامه دهخدا
جرضم . [ ج َ ض َ ] (ع ص ) پیر بر جای مانده از لاغری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || سخت پیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جرضم
لغتنامه دهخدا
جرضم . [ ج ِ ض َم م ] (ع ص ، اِ) بسیارخوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). || گوسفند ماده ٔ بزرگ فربه کلانسال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد). || شتر بزرگ...
-
جرضم
لغتنامه دهخدا
جرضم . [ ج ُ ض ُ ] (ع ص ) بسیارخوار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیارخوارشکم بزرگ . (از متن اللغة). جُراضِم . (آنندراج ) (از متن اللغة) (اقرب الموارد) : اذاماخرجنا من دمشق فلم نعدلها ابداً مادام فیها الجراضم . (از اقرب الموارد).جِرضَم ...
-
واژههای همآوا
-
جرزم
لغتنامه دهخدا
جرزم . [ ج َ زَ ] (ع اِ) نان خشک بی نان خورش . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جِرزِم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
جرزم
لغتنامه دهخدا
جرزم . [ ج ِ زِ ] (ع اِ) نان خشک بی نانخورش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). جَرزَم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کلمه ٔ مذکور شود.
-
جستوجو در متن
-
جراضم
لغتنامه دهخدا
جراضم . [ ج ُ ض ِ ] (ع ص ، اِ) بسیارخوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اَکول . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). شکم بزرگ و اکول از گوسفند. (ذیل اقرب الموارد) : اذاماخرجنا من دمشق فلانعدلها ابداً مادام فیها الجراضم . (از اقرب الموارد).جَرضَ...
-
پیر
لغتنامه دهخدا
پیر. (ص ،اِ) شیخ . شیخه . سالخورده . کلان سال . مسن . معمر. زرّ. مشیخه . (دهار). مقابل جوان . بزادبرآمده . دردبیس . فارض . اشیب . (منتهی الارب ). کهام . ج ، پیران : پیر فرتوت گشته بودم سخت دولت تو [ او ] مرا بکرد جوان . رودکی .شدم پیر بدینسان و تو هم...