کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرح و تعدیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرح و تعدیل
لغتنامه دهخدا
جرح و تعدیل . [ ج َ ح ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) علم ... علمی است که از جرح و تعدیل راویان با الفاظ مخصوصی و از مراتب آن الفاظ در آن بحث میشود. و این علم از فروع علم رجال احادیث است و با آنکه از رشته های مهم این علم است هیچکس آن را ذکر نکرده است...
-
جرح و تعدیل
فرهنگ گنجواژه
اصلاح و کم و زیاد کردن.
-
واژههای مشابه
-
جرح بليغ
دیکشنری عربی به فارسی
زخم , بريدگي , جاي زخم در صورت , الت تناسلي زن , مقاربت جنسي , توخالي , لا ف , بد منظر , زشت , زيرک , خوش لباس , زخم زدن , بريدن , شکافدارکردن , پرحرفي کردن
-
جرح شعور الشعب
دیکشنری عربی به فارسی
جريحه دار کردن احساسات ملت
-
جستوجو در متن
-
adapter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آداپتور، سازوارگر، وفقدهنده، جرح و تعدیل کننده
-
adaptor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آداپتور، سازوارگر، وفقدهنده، جرح و تعدیل کننده
-
adapters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آداپتورها، آداپتور، سازوارگر، وفقدهنده، جرح و تعدیل کننده
-
adaptable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازگار، مناسب، قابل جرح و تعدیل، قابل توافق، وفقپذیر، سازوار
-
alter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون شدن، اصلاح کردن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، جرح و تعدیل کردن
-
altered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تغییر کرد، تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون شدن، اصلاح کردن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، جرح و تعدیل کردن
-
alters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تغییر می کند، تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون شدن، اصلاح کردن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، جرح و تعدیل کردن
-
تعدیل
لغتنامه دهخدا
تعدیل . [ ت َ ] (ع مص ) راست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راست کردن . یقال :عدل الحکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راست و درست کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). راست کردن چیز یا حکمی . (از اقرب ا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن صالح عجلی کوفی نزیل طرابلس مغرب . صاحب تاریخ و جرح و تعدیل . وفات او به سال 261 هَ . ق . است .