کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرج
لغتنامه دهخدا
جرج . [ ج َ ] (اِخ ) نام جد محمد فقیه بن سعید اندلسی است . (از منتهی الارب ).
-
جرج
لغتنامه دهخدا
جرج . [ ج َ ] (ع مص ) چریدن شتر مرتع را. (از ذیل اقرب الموارد) (از متن اللغة).
-
جرج
لغتنامه دهخدا
جرج . [ ج َ رَ ] (ع مص ) جنبان گردیدن انگشتری در انگشت بجهت فراخی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || قلق واضطراب پیدا کردن . (از متن اللغة). || رفتن در زمین درشت یا میانه ٔ راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن مرد در ج...
-
جرج
لغتنامه دهخدا
جرج . [ ج َ رِ ] (ع ص ) بی آرام و جنبنده . (آنندراج ). مضطرب و جنبان . (از متن اللغة): وشاح جرج ؛ حمیل جنبان و فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جرج
لغتنامه دهخدا
جرج . [ ج ُ ] (اِخ ) شهری است به فارس . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء). شهری است از نواحی فارس . (از معجم البلدان ) (مرآت البلدان ج 4 ص 218).
-
جرج
لغتنامه دهخدا
جرج . [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جُرجَة، به معنی خرجینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ظرفی است از ظرفهای زنان . (لسان از ذیل اقرب الموارد). ظرفی است از ظرفهای زنان و آن کیسه ای است از چرم همانند خرجین که بالای آن تنگ و پایین آن وسیع است و تو...
-
جرج
دیکشنری فارسی به عربی
عوق
-
واژههای مشابه
-
جرج سمیت
لغتنامه دهخدا
جرج سمیت . [ ج ُ س ْ / س ِ ] (اِخ ) یا اسمیت . از علمای آثار قدیم و باستان شناس است . وی در سنه ٔ 1870 م . در کتابخانه ٔ آسوربانی پال ، حماسه ای معروف به «گیل گامش » و روایتی راجع به طوفان یافت که هر دو از بابل است . انتشار این آثار بقدری جالب توجه ع...
-
جستوجو در متن
-
واشنگتن
لغتنامه دهخدا
واشنگتن . [ ش َ ت ُ ] (اِخ ) (جرج ...) رجوع به واشینگتن (جرج ) شود.
-
George Washington
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جرج واشنگتن
-
جرشی
لغتنامه دهخدا
جرشی . [ ج ُ رَ شی ی ] (ص نسبی ) این کلمه منسوب است به جرج که نام بقعه یا نام موضعی است به یمن و در اینکه اصل کلمه ٔ «جرج » منصرف یا غیرمنصرف است اختلاف وجود دارد. رجوع به معجم البلدان ذیل کلمه ٔ جرج شود.
-
Georges Gilles de la Tourette
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جرج جیل د لا تورت
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابوجعفر. رجوع به احمدبن جرج الذهبی شود.