کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جرب
/jarab/
معنی
نوعی بیماری پوستی واگیردار که باعث سوزش و خارش پوست بدن و پیدا شدن جوشهای بسیارریز روی پوست میشود. انگل آن در زیر پوست بدن سوراخهایی ایجاد میکند؛ پریون؛ گری؛ گال.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اگزما، سودا، گر، گری
دیکشنری
gall
-
جستوجوی دقیق
-
جرب
واژگان مترادف و متضاد
اگزما، سودا، گر، گری
-
جرب
فرهنگ فارسی معین
(جُ رَ) (اِ.) دُرّاج ، پرنده ای است شبیه کبک .
-
جرب
فرهنگ فارسی معین
(جَ رَ) [ ع . ] (اِ.) نک گری .
-
جرب
لغتنامه دهخدا
جرب . [ ] (اِخ ) گروهی که به دزدی و راهزنی تن درمیدادند و بنام مخالیف جرب دار نامیده میشدند (از دزی ).
-
جرب
لغتنامه دهخدا
جرب . [ ج َ ] (ع مص ) تراشیدن : جرب الحجر؛ تراشیدن سنگ را. (از منتهی الارب ).
-
جرب
لغتنامه دهخدا
جرب . [ ج َ رَ ] (ع مص ) گرگین شدن . (منتهی الارب ). به مرض جرب مبتلا شدن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (متن اللغة). || گرگین شدن شتران . || ویران شدن زمین . (از متن اللغة) (از منتهی الارب ) (از قطر المحیط). || (اِ) عیب و نقص . (متن اللغة) (قطر المحی...
-
جرب
لغتنامه دهخدا
جرب . [ ج َ رَب ب ] (اِخ ) نام موضعی است به یمن و ابوسعد در حدیث حنش صنعانی آنرا جَرَبّة ضبط کرده است . (از معجم البلدان ).
-
جرب
لغتنامه دهخدا
جرب . [ ج َ رَب ب ] (ع ص ) مرد کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || فریبنده . || گربز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جرب
لغتنامه دهخدا
جرب . [ ج َ رِ ] (ع ص ) گرگین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجل جُرْب ؛ مرد مبتلا به جَرَب . (ازابن بیطار). ج ، جُرْب . جِراب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (اِ) ج ِ جِرْبَة، به معنی کشتزار. (از منتهی الارب ). رجوع به جر...
-
جرب
لغتنامه دهخدا
جرب . [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِجَرَب ، به معنی گرگین . || ج ِ جِراب ، به معنی انبان و خنور. || ج ِ اَجْرَب ، به معنی گرگین . (از منتهی الارب ). رجوع به کلمات مزبورشود.
-
جرب
لغتنامه دهخدا
جرب . [ ج ُ رَ ] (اِ) دراج راگویند. (آنندراج ). پرنده ای است صحرایی شبیه به خروس که آن را به عربی دراج گویند. (برهان ) : ای دادگستری که زتأثیرعدل توباز و عقاب خم زند از کبک و از جرب .سوزنی (از آنندراج ) (از ضیا) (از انجمن آرا).
-
جرب
لغتنامه دهخدا
جرب . [ ج ُ رُ ] (اِخ ) ذو جُرُب ؛ از قریه های ذمار است . (مراصد الاطلاع ).
-
جرب
لغتنامه دهخدا
جرب . [ ج ُ رُ ] (ع اِ) ج ِ جِراب ، به معنی انبان . (منتهی الارب ). رجوع به جراب شود.
-
جرب
دیکشنری عربی به فارسی
گري , گر , جرب , کچلي
-
جرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) jarab نوعی بیماری پوستی واگیردار که باعث سوزش و خارش پوست بدن و پیدا شدن جوشهای بسیارریز روی پوست میشود. انگل آن در زیر پوست بدن سوراخهایی ایجاد میکند؛ پریون؛ گری؛ گال.