کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جذمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جذمی
لغتنامه دهخدا
جذمی . [ ج َ ذَ ] (اِخ ) اخیل بن عبیدبن اعشم بن قیس بن حصن بن عبداﷲبن رضابن عمروبن غراب بن جذیمه طائی ، مکنی به ابومقدام . از شاعران بود وی به جذیمةبن ودبن معزبن عتودبن عنیزبن سلامان منسوب است که بطنی است از طائفه ٔ طی . رجوع به لباب الانساب شود.
-
جذمی
لغتنامه دهخدا
جذمی . [ ج َ ذَ ] (اِخ )بشربن حنش معروف به جارود منسوب به جذیمةبن عوف بن بکربن عوف بن انماربن عمروبن ودیعةبن لکیزبن افصی بن عبدالقیس است که بطنی بزرگ از ودیعةبن نزارند. و برخی اسم او را جارودبن معلی و بعضی جز آن گفته اند. وی دراصل عبدی و سپس جذمی است...
-
جذمی
لغتنامه دهخدا
جذمی . [ ج َ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ اجذَم ، به معنی بریده دست یا آنکه سرانگشتان او رفته باشد. (اقرب الموارد)(ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گرفتار به علت جذام . (منتهی الارب ).
-
جذمی
لغتنامه دهخدا
جذمی . [ ج َ می ی ] (ص نسبی ) منسوب است به قبیله ٔ جذیمه . (منتهی الارب ). منسوب به جذیمه است . (لباب الانساب ). جُذَمی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جذمی
لغتنامه دهخدا
جذمی . [ ج َذَ ] (اِخ ) طرفة الجذمی . از طائفه بنوجذیمةبن رواحةبن قطیعةبن عبس . از شاعران بود. (از لباب الانساب ).
-
جذمی
لغتنامه دهخدا
جذمی . [ ج ُ می ی ] (ص نسبی ) جَذَمی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به این کلمه شود.
-
جذمی
لغتنامه دهخدا
جذمی .[ ج َ ذَ ] (اِخ ) ذواب بن ربیعةبن عبیدبن اسعدبن جذیمه اسدی جذمی . وی منسوب به جذیمةبن مالک بن نصربن قعیربن حرث بن ثعلبةبن ذودان بن اسدبن خزیمه است که با عتیبةبن حرث بن شهاب یربوعی به قتال پرداخته است . ابوسعدو ابونصربن ما کولا، جذمی بسکون ذال ض...
-
جذمی
لغتنامه دهخدا
جذمی .[ ج َ ذَ ] (اِخ ) مالک بن حرث بن عبدیغوث بن مسلمةبن ربیعةبن جذیمة نخعی جذمی . منسوب است به جذیمةبن سعدبن مالک بن نخع که بطنی است از نخع. (از لباب الانساب ).
-
واژههای همآوا
-
جزمی
لغتنامه دهخدا
جزمی . [ ] (اِخ ) (میر...) از شعرای تبریز بوده است . رجوع به مجمع الخواص ص 86 شود.
-
جزمی
لغتنامه دهخدا
جزمی . [ ] (اِخ ) از قرای بلوک قنقری فارس است . آبادیهای بلوک در کوهستان و میان دره ها متفرق اند و بهمین جهت مساحت آن حدود ده فرسخ در ده فرسخ است و زراعت خوب بعمل می آورد و پنج حمام وسه چهار مسجد دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 226).
-
جُزمی
لهجه و گویش تهرانی
جزئی
-
جستوجو در متن
-
جذما
لغتنامه دهخدا
جذما. [ ج َ ] (ع ص ) جذماء. جَذمی ̍. رجوع به این کلمات شود.
-
جذیمة
لغتنامه دهخدا
جذیمة. [ ج َ م َ ] (اِخ ) ابن مالک بن نصر از طائفه ٔ بنواسدبن خزیمه است که جدی جاهلی است و منسوب بدان جَذَمی باشد. نابغه ٔ ذبیانی درباره ٔ فرزندان وی گفته است :و بنو جذیمة حی صدق سادةغلبوا علی خبت الی تعشار. (از الاعلام زرکلی ).و رجوع به لباب الانساب...