کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جذب خالص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
trip attraction
جذب سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] تعداد سفرهای انجامشده به یک منطقه در زمان معین، به دلیل کاربریهای مختلف آن
-
gross absorption, gross loading, gross uptake, gross retention
جذب ناخالص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مقدار کل مادۀ نگهدارندۀ واردشده در فضاهای خالی چوب پیش از فراغت از چرخۀ تیمار در فرایندهای فشار
-
زیجذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] ← زیبازجذب
-
shallow feeder
سطحیجذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ویژگی گیاهی که ریشۀ فعال آن در سطح خاک قرار دارد
-
absorption column
ستون جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] استوانهای عمودی که در آن مایعی بهصورت قطرات ریزان، بخشی از یک گاز بالارونده را جذب میکند متـ . برج جذب absorption tower
-
absorption filter
پالایۀ جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] پالایهای که گسترۀ بسامد خاصی را جذب میکند و بسامدهای دیگر را عبور میدهد متـ . صافی جذب
-
absorption tower
برج جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] ← ستون جذب
-
صافی جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← پالایۀ جذب
-
absorption curve
خَم جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نموداری که مقدار انرژی تابشی جذبشده در ماده را برحسب طولِموج نشان میدهد
-
deep feeder
عمقیجذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ویژگی گیاهی که ریشۀ فعال آن در اعماق خاک قرار دارد
-
absorption coefficient
ضریب جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] [شیمی] کسری از انرژی که در فرایند جذب در واحد طول مسیر در واحد غلظت (مولار) جذب میشود [فیزیک] کسری از انرژی که در فرایند جذب در واحد طول مسیر جذب میشود متـ . نسبت جذب absorption ratio
-
absorptive capacity
ظرفیت جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] توانایی سازمان در جذب و درونیسازی و بهکارگیری دانش و فنّاوری دریافتی
-
absorption factor
عامل جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] احتمال برهمکنش تابش ناشی از هستههای پرتوزایی که در یک اندام مشخص وارد میشوند
-
absorption length
طول جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مسافتی که در فرایند جذب در طی آن شدت تابش به e/و1 شدت فرودی کاهش یابد
-
جذب غذا
لغتنامه دهخدا
جذب غذا. [ ج َ ب ِ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تحلیل رفتن غذا در بدن . جذب . رجوع به جذب شود.