کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جذبافزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
روح افزا
لغتنامه دهخدا
روح افزا. [ اَ ] (نف مرکب ) روح افزای . روح فزا. چیزی که بر زندگانی بیفزاید و زندگانی را دراز کند. (ناظم الاطباء). فزاینده ٔ روح . روح پرور. جانبخش . شادی بخش . مفرح : نگر به صورت خضر و به سیرت الیاس که یافتند زبر آن حیات روح افزا. مولوی .سمنش روح اف...
-
زحمت افزا
لغتنامه دهخدا
زحمت افزا. [زَ م َ اَ ] (نف مرکب ) زحمت افزاینده . زحمت دهنده . مصدع . مزاحم . زحمت فزا. این کلمه از جمله ٔ تعارفات متداول میان مردم در عصور اخیر و بویژه در نامه ها است .زحمت افزا شدن و زحمت افزا گشتن نیز بکار میبرند.
-
راحت افزا
لغتنامه دهخدا
راحت افزا. [ ح َ اَ ] (نف مرکب ) افزون کننده ٔ آسایش . (ناظم الاطباء). خاطرنواز. (ناظم الاطباء). آسایش بخش : خیز خاقانیا ز کوی جهان که نه بس جای راحت افزایست .خاقانی .
-
شادی افزا
لغتنامه دهخدا
شادی افزا. [ اَ ] (نف مرکب ) سروربخش . فرح افزا : بر موافق گیسو[ ی ] حور بهشت بوی خلق شادی افزای توباد.قوامی رازی (دیوان ص 21).
-
نزهت افزا
لغتنامه دهخدا
نزهت افزا. [ ن ُ هََ اَ ] (نف مرکب ) هرآنچه بر شادی و عیش بیفزاید. (ناظم الاطباء). || تفرجگاه . جای خرم و باصفایی که موجب انبساط خاطر شود.
-
مسرت افزا
لغتنامه دهخدا
مسرت افزا. [ م َ س َرْ رَ اَ ] (نف مرکب ) مسرت افزای . مسرت افزاینده . افزاینده ٔ مسرت . افزون سازنده ٔشادی . آنچه شادی را بیفزاید. و رجوع به مسرت شود.
-
بهجت افزا
لغتنامه دهخدا
بهجت افزا. [ ب َ ج َ اَ ] (نف مرکب ) افزاینده ٔ شادمانی . زیاده کننده ٔ سرور. (از فرهنگ فارسی معین ).
-
بوی افزا
لغتنامه دهخدا
بوی افزا. [ اَ ] (اِ مرکب ) بوزار و ادویه ای که در طعامهاداخل کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به بوی افزار شود.
-
خضرت افزا
لغتنامه دهخدا
خضرت افزا. [ خ ُ رَ اَ ] (نف مرکب ) سرسبز : آن فضای خضرت افزا را از خون آهو و نخجیر سرخ ساخت . (حبیب السیر ج 3 ص 352).
-
فرح افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] farah[']afzā آنچه فرح و شادی را افزون کند.
-
فرحت افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] farhat[']afzā = فرحانگیز
-
غیرت افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qeyrat[']afzā افزایندۀ رشک و حسد: ◻︎ اصفهان شد غیرتافزای بهشت جاودان / زین بنای تازۀ سلطان سلیمان زمان (صائب: ۱۳۹۳).
-
زحمت افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] zahmat[']afzā زحمتافزاینده؛ ایجادکنندۀ رنج و زحمت.
-
جان افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹جانافزای› [قدیمی، مجاز] jān[']afzā = جانفزا
-
راحت افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹راحتفزا› [قدیمی] rāhat[']afzā افزایندۀ آسودگی؛ افزونکنندۀ آسایش.