کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جذاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جذاع
معنی
(جَ) [ ع . ] (مص ل .) دشمنی کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جذاع
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (مص ل .) دشمنی کردن .
-
جذاع
لغتنامه دهخدا
جذاع . [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جَذَع ، آنچه پیش از ثنی باشد یعنی گوسپند و گاو بسال دوم درآمده و اسب بسال سوم و شتر بسال پنجم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- جذاع الرجل ؛ قوم و طائفه ٔ او. و مفرد ندارد. (اقرب الموارد)...
-
جذاع
لغتنامه دهخدا
جذاع . [ج ِ ] (اِخ ) قبیله ها است از بنی سعد. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
جزاء
لغتنامه دهخدا
جزاء. [ ج َ ] (ع مص ) پاداش دادن . (از منتهی الارب )(ترجمان القرآن عادل بن علی ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از شرح قاموس ) (دهار). کیفر. سزا. مجازات . مزد. || پاداش نیکی و بدی عمل کسی را دادن . (از متن اللغة). || کفای...
-
جزاء
لغتنامه دهخدا
جزاء. [ج ِ ] (ع مص ) پاداش دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). || غالب آمدن کسی را در جزا دادن . (منتهی الارب ). غلبه کردن کسی را در پاداش دادن . (از تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) ج ِ جزیة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ جزیه ، ...
-
جزاع
لغتنامه دهخدا
جزاع . [ج ُ ] (ع ص ) ناشکیبا و زاری کننده . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء). جازِع . جَزِع . جَزُع . جَزوع . (منتهی الارب ) (متن اللغة). || (اِ) بند هیزم (وبیل ). (از متن اللغة). رجوع به جازع شود.
-
جذاء
لغتنامه دهخدا
جذاء. [ ] (ع اِ) اصطلاح ریاضی و آن حاصل ضرب اعداد باشد. چنانکه جذاء ده در ده صد است . (یادداشت مؤلف ).
-
جذاء
لغتنامه دهخدا
جذاء. [ ج َذْ ذا ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بیت زیر نام موضعی است : بغیتهم مابین جذاء و الحشاو اوردتهم ماءالاثیل فعاصما.(از معجم البلدان ).
-
جذاء
لغتنامه دهخدا
جذاء. [ ج َذْ ذا ] (ع ص ، اِ) رحم بریده و غیرموصول . (آنندراج ). رحم جذاء؛ رحم بریده و غیرموصول . (منتهی الارب ). رحم قطع شده که صله ٔ آن را بجا نیاورده باشند. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بریده . مقطوع . (از اقرب الموارد). و به این معنی است گفت...
-
جذاء
لغتنامه دهخدا
جذاء. [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جَذوَة و جاذی و جَذاة و جِذوة و جُذوة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رجوع به کلمات مزبور شود.
-
جَزَاءُ
فرهنگ واژگان قرآن
پاداش
-
جستوجو در متن
-
جذع
لغتنامه دهخدا
جذع . [ ج َ ذَ ] (ع اِ) آنچه پیش از ثنی باشد، یعنی گوسپند و گاو بسال دوم در آمده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). گوسفند که بسال دوم باشد. (غیاث اللغات ، از لطائف و منتخب ). سال پیش از ثنی است و ثنی آن است از شتر پای بشش سال گذا...