کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جد گرفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جد و جهد
لغتنامه دهخدا
جد و جهد. [ ج ِدْ دُ ج َ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) سعی و کوشش . پشت کار. فعالیت : وامی ست بزرگ شکر او برتوبگذار بجد و جهد وامش را. ناصرخسرو.و در مکاسب جد و جهد لازم شمرد. (کلیله و دمنه ).این کلمه با کردن استعمال میشود.
-
جد و هزل
لغتنامه دهخدا
جد و هزل . [ ج ِدْ دُ هََ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حقیقت و مجاز. (از بیهقی ).
-
جد یا جده
دیکشنری فارسی به عربی
جد
-
جد و جهد
دیکشنری فارسی به عربی
مسعي
-
جد و امجد
لهجه و گویش تهرانی
نیاکان
-
جدّ و آباء
فرهنگ گنجواژه
اجداد ( که عوام جد و آباد تلفظ میکنند).
-
جد و آباد
فرهنگ گنجواژه
جد و آبا، اجداد
-
جد و امجد
فرهنگ گنجواژه
جد و آبا، اجداد
-
جِد و جَهد
فرهنگ گنجواژه
تلاش.
-
جد و زشت
فرهنگ گنجواژه
تلخ وناپسند
-
جد و ماجد
فرهنگ گنجواژه
نیاکان.
-
جد وجهد کردن نزاع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
کافح
-
پدر درآوردن، پدر جد درآوردن.
لهجه و گویش تهرانی
بیرون آوردن پدر یا نیای دشمن از گور(جلوی چشم آوردن)
-
جستوجو در متن
-
أخَذَ بِعَينِ الإعتبارِ
دیکشنری عربی به فارسی
اهتمام ورزيد , اهميت داد , مورد توجه قرار داد , مدّ نظر قرار داد , بجا دانست , در نظر گرفت , منظور داشت , جد گرفت
-
دشوارجای
لغتنامه دهخدا
دشوارجای . [ دُش ْ ] (اِ مرکب ) جای دشوار. ناهموار و صعب : روس [ جد روسان ] بگردید و جایی نیافت جز جزیره ای ... آنجا مقام گرفت در آن بیشه ها و دشوارجای . (مجمل التواریخ ).