کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جدی
لغتنامه دهخدا
جدی . [ ج ُدْ دی ] (ص نسبی ) منسوب به جده که شهرکی است نزدیک مکه . (از لباب الانساب ).
-
جدی
لغتنامه دهخدا
جدی . [ج ِدْ دی ] (ص نسبی ) ضد شوخی و از روی حقیقت و راستی و جداً. (ناظم الاطباء). منسوب به جد. مقابل مزاح .
-
جدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی (= بزغاله)] jady ۱. (نجوم) دهمین صورت فلکی منطقةالبروج که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارد.۲. دهمین برج از برجهای دوازدهگانه، برابر با دی؛ بزغاله.۳. (نجوم) ستارهای در نزدیکی قطب شمال؛ ستارۀ قطبی؛ جُدَی.
-
جدی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جد) [عربی. فارسی] jeddi ۱. [مقابلِ شوخی] ویژگی سخن مبتنی بر راستی و حقیقت که در آن شوخی و هزل وجود نداشته باشد.۲. ویژگی کسی که در رفتار خود خشک و بدون ملایمت است.۳. کوشا؛ کوشنده؛ پشتکاردار.۴. متین؛ باوقار.۵. [مجاز] حقیقی.۶. [مجاز...
-
جدی
دیکشنری فارسی به عربی
جدي , جدية , رزين , کبير , متصلب , نشيط
-
واژههای مشابه
-
Capricornus, Cap, Sea Goat
جَدْی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] کوچکترین صورت فلکی منطقهالبروج بین دو صورت قوس و دلو که به شکل جانوری افسانهای با سر بز و دم ماهی تصور میشود
-
جدي
دیکشنری عربی به فارسی
جدي , مهم , خطير , سخت , خطرناک , وخيم , رسمي , موقر , گرفته , موقرانه , باتشريفات
-
جدی گفتن
لغتنامه دهخدا
جدی گفتن . [ ج ِدْدی گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مقابل هزل گفتن . قطعی گفتن .
-
رأس جدی
لغتنامه دهخدا
رأس جدی . [ رَءْ س ِ ج َدْی ْ ] (اِخ ) (اصطلاح فلک ) رأس الجدی . رجوع بهمین کلمه شود.
-
خط جدی
لغتنامه دهخدا
خط جدی . [ خ َطْ طِ ج َدْی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دائره ٔ رأس الجدی . (از ناظم الاطباء).
-
دارة جدی
لغتنامه دهخدا
دارة جدی . [ رَ ت ُ ج ُدْ دَ ] (اِخ ) نام موضعی است وافوه (شاعر عرب ) از آن نام برده . (معجم البلدان ).
-
ستاره جدی
دیکشنری فارسی به عربی
عنزة
-
غیر جدی
دیکشنری فارسی به عربی
عادي
-
تصمیم جدی
دیکشنری فارسی به عربی
قوة الارادة
-
اقدام جدى
دیکشنری فارسی به عربی
الخطوة الجادة