کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جدیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جدیس
لغتنامه دهخدا
جدیس . [ ج َ ] (اِخ ) نام قبیله ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اینان بنوجدیس بن ارم بن سام بن نوح باشند. طبری گوید: جدیس بن لاوذبن ارم بن سام بن نوح (ع ) که در جوار منازل طسم جای داشتند و در جنگ با طسم هلاک شدند و ایشان قبیله ٔپنجم از اقوام عرب ...
-
جستوجو در متن
-
لهم
لغتنامه دهخدا
لهم . [ ل ِ هََ م م ] (اِخ ) ابن جلجب از بنی جدیس است . (منتهی الارب ).
-
ابوی
لغتنامه دهخدا
ابوی . [ اُب ْ ب َ ] (اِخ ) نام دو قریه براه بصره بمکّه منسوب به طسم و جدیس .
-
اسود
لغتنامه دهخدا
اسود. [ اَ وَ ] (اِخ ) ابن عفان . مؤلف مجمل التواریخ والقصص در ترجمه ٔ حسان بن تبع گوید: از دست جذیمةالابرش ، ملکی بود به یمامه ، نام او عملوق ، و ستمکاره بود و بر زنان و دختران رعیت دست دراز کردی و از گریختگان طسم و جدیس قومی به یمامه مقام داشتند، ...
-
کثری
لغتنامه دهخدا
کثری . [ ک َ را ] (اِخ ) صنمی بود مر جدیس و طسم را که نهشل بن رئیس آن را شکسته و خراب کرده به نبی صلی اﷲ علیه و سلم لاحق گردید و به شرف اسلام مشرف شد. (منتهی الارب ).
-
عفیرة
لغتنامه دهخدا
عفیرة. [ ع ُ ف َ رَ ] (اِخ ) دختر عباد، از بنی جدیس ، ملقب به شَموس . از زنان شاعر عرب در جاهلیت بود او را اشعاری است در تشویق قبیله ٔ خود به شورش بر ضد ملک طسم ، و این شورش سبب به قتل رسیدن ملک طسم شد. (از الاعلام زرکلی به نقل از ابن الاثیر و الاغان...
-
ذات ابواب
لغتنامه دهخدا
ذات ابواب . [ ت ُ اَب ْ ] (اِخ ) موضعی است در باب القریتین براه مکه و آن قریه ای است طسم و جدیس را. یاقوت ازاصمعی و او از ابوعمروبن العلاء روایت کند که گفت ، در ذات ابواب درمهائی یافت شد هر یک بوزن شش درهم و دو دانگ از دراهم ما. و من به یابندگان آن د...
-
ارمان
لغتنامه دهخدا
ارمان . [ اِ رَ ] (اِخ ) ج ِ فارسی ِ اِرَم : تاریخ از روزگار اِرَم گرفتند و ایشان ده گروه بودند چون : عاد، ثمود، طسم [ جدیس ]، عملیق [ عبیل ]، امیم ،وبار، جاسم ، قحطان و بر اثر یکدیگر این جماعت بفنا شدند و بقیتی ازیشان بماند که ارمان خواندندشان و بری...
-
بائدة
لغتنامه دهخدا
بائدة. [ ءِ دَ ] (ع ص ) تأنیث بائد. هلاک شونده . نابود شونده . هالک . رجوع به بائد شود. || عرب بائده ؛ عرب اصلی ، مقابل مستعربة و متعربة. || عرب منقرضه ؛ مانند: عاد. ثمود. طسم . جدیس . عملاق (عمالقه ). عبدضخم . جرهم اولی و مدین .
-
زرقاء
لغتنامه دهخدا
زرقاء. [ زَ ] (اِخ ) زنی بود از قبیله ٔ جدیس که در سه روزه راه می دید. (منتهی الارب ). نام زنی خاص از عرب که به تیزی بصر ضرب المثل است . گویند که زرقاء از یک روزه راه سوار را می دید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حذام الجدیسیة. (اقرب الموارد). زنی عرب ا...
-
عروض
لغتنامه دهخدا
عروض . [ ع َ ] (اِخ ) مدینه و مکه و یمن است . و گویند مکه و یمن باشد. و برخی آن را مکه و طایف و حومه ٔ آنها دانسته اند. و آن را خلاف عراق نیز گفته اند و حکایت کنند که چون «جدیس » به قصد برادران خود از بابل حرکت کرد و به طَسم که در «عروض » فرودآمده بو...
-
غاثر
لغتنامه دهخدا
غاثر. [ ث ِ ] (اِخ ) ابن ارم بن سام بن نوح علیه السلام ، پدر ثمود است . (منتهی الارب ). در حاشیه ٔ مجمل التواریخ آمده است : ولد ارم بن سام بن نوح عوص - غاثر - حویل . فولد عوص بن ارم غاثر و عاد و عبیل . و ولد غاثربن ارم ، ثمود و جدیس و کانوا قوماً عرب...
-
ذوجیشان
لغتنامه دهخدا
ذوجیشان . [ ج َ ] (اِخ ) یکی از اذواءیمن است پسر تبع الاصغر. او پس از تبع الاصغر اقرن بن ابی مالک پادشاهی یافت . صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: مدت پادشاهی او هفتاد سال بود. چون ذوجیشان بپادشاهی بنشست ، در عهد دارالاکبر، بقیت طسم و جدیس را بیمامه ب...
-
عرب عاربه
لغتنامه دهخدا
عرب عاربه . [ ع َ رَ ب ِ رِ ب َ ] (اِخ ) نست شناسان همه ٔ اقوام عرب را بدو شجره ٔ بزرگ تقسیم کرده اند: عربهای جنوبی (از یمن ) و عربهای شمالی . عربهای یمن یا قحطانی که از یک شاخه ٔ اصلی یا یک شجره انداعم از حمیریها و سبائیها و معینی ها و قتبانیها و حض...