کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جدب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جدب
/jadb/
معنی
خشکسالی؛ قحطی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جدب
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - تنگسالی ، بی - حاصلی . 2 - عیب کردن . 3 - نازایی .
-
جدب
لغتنامه دهخدا
جدب . [ ج ِ دَب ب ] (ع ص ، اِ) علم است تنگسال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بی ثمر. (ناظم الاطباء).
-
جدب
لغتنامه دهخدا
جدب . [ ج َ ] (ع مص ) در عربی به معنی عیب کردن باشد. (برهان ). عیب کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): فی الحدیث جَدب عمرُ السمَر بعدَ العتمه ؛ اَی عابه . (از اقرب الموارد).فیالک مِن خدّ اسیل ،و منطق رخیم ، و من خلْق تعلّل َ جادبُه ....
-
جدب
دیکشنری عربی به فارسی
خشکي , بيروحي
-
جدب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] jadb خشکسالی؛ قحطی.
-
جستوجو در متن
-
بیروحی
دیکشنری فارسی به عربی
جدب
-
قحطسالی
واژگان مترادف و متضاد
تنگسالی، تنگی، جدب، خشکسالی، غلا
-
خشکی
دیکشنری فارسی به عربی
ارض , امساک , جدب , جزيرة , جفاف
-
خشکسالی
واژگان مترادف و متضاد
تنگسالی، جدب، غلا، قحط، قحطسالی، قحطی ≠ ترسالی
-
تنگسالی، تنگسالی
واژگان مترادف و متضاد
جدب، خشکسالی، غلا، قحطی، قحط ≠ آبسالی
-
قحط
واژگان مترادف و متضاد
۱. تنگسالی، جدب، خشکسالی، غلا ۲. تنگی، نایاب
-
اجدب
لغتنامه دهخدا
اجدب . [ اَ دُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جدب و اَجدَب .
-
سال تنگ
لغتنامه دهخدا
سال تنگ . [ ل ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خشک سالی . قحطسالی . جدب . تنگسال . (منتهی الارب ).
-
اجدب
لغتنامه دهخدا
اجدب . [ اَ دَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از جدب : اجدب من برهوت ؛ که در آن رفاه و فراوانی نعمت نباشد. مؤنث : جُدْبی ̍. ج ، اَجدُب .