کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جداشدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
isolation
جداشدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] وضعیت دادهای که در هنگام پردازش آن در یک تراکنش، سامانه اجازه ندهد دیگر تراکنشها از آن بهرهبرداری کنند
-
جداشدگی
لغتنامه دهخدا
جداشدگی . [ ج ُ ش ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) تفریق و انفصال و حالت جدایی . (ناظم الاطباء). عمل آنچه جدا میشود.
-
جداشدگی
دیکشنری فارسی به عربی
انشقاق
-
واژههای مشابه
-
separation factor
ضریب جداشدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] نسبت ترکیبدرصدهای A و B در محصول تراویده از غشا تقسیم بر نسبت ترکیبدرصدهای A و B در جریان باقیمانده بر روی غشا
-
جستوجو در متن
-
retinal detachment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جداشدگی شبکیه
-
گسیختگی
فرهنگ فارسی معین
(گُ تِ یا تَ) (حامص .) جداشدگی ، پاره شدگی .
-
malignant myopia, pernicious myopia
نزدیکبینی بدخیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی نزدیکبینی که پیامد بیماری وخیم مشیمیه است و به جداشدگی شبکیه و کوری منجر میشود
-
open tread splice, open splice
بازشدگی سروصل رویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] جداشدگی دو سر رویۀ تایر در محل سروصل در جهت شعاعی
-
انشقاق
دیکشنری عربی به فارسی
جدايي , جداشدگي , انفصال , نفاق , عدم اتفاق , ترک , انشعاب , دوبخشي , شکافتن
-
وثاءة
لغتنامه دهخدا
وثاءة. [ وَ ءَ ] (ع اِمص ) کفتگی که به گوشت رسد و به استخوان نرسد و گویند دردگینی استخوان بدون شکستگی ، و گویند جداشدگی . || (مص ) کفته شدن گوشت بی شکستگی . (از اقرب الموارد).
-
fissure 1
شکافه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سطح شکست یا ترک در سنگ که در امتداد آن جداشدگی واضح وجود دارد و اغلب با مواد کانهدار پر میشود متـ . درزۀ باز open joint
-
وثاءة
لغتنامه دهخدا
وثاءة. [ وَ ءَ ] (ع اِمص ) کفتگی که به گوشت رسد و بس یا دردگینی استخوان و عیب آن بی شکستگی یا جداشدگی گوشت از استخوان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به وثاء شود.
-
وثاء
لغتنامه دهخدا
وثاء. [ وَث ْءْ ] (ع اِمص ) وَثاة. کفتگی که به گوشت رسد و بس یا دردگینی استخوان و عیب آن بی شکستگی یا جداشدگی گوشت از استخوان . گویند به وث ء لاوثی او هو قول العامة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (بحرالجواهر). || (مص ) میرانیدن گوشت را. (م...