کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جداجد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جداجد
لغتنامه دهخدا
جداجد. [ ج َ ج ِ ] (اِخ ) یاقوت آرد: ج ِ جَدجَد به معنی زمین سخت و صاف است . و در حدیث هجرت جایی به این نام آمده است . و ممکن است جمع جُدجُد به معنی چاه قدیمی باشد و بنابراین نام چاههایی قدیمی است که محل آن معلوم نیست . رجوع به معجم البلدان شود.
-
جداجد
لغتنامه دهخدا
جداجد. [ ج َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جُدجُد. (منتهی الارب ). رجوع به جدجد شود.
-
جداجد
لغتنامه دهخدا
جداجد. [ ج ُ ج ُ ] (ق مرکب ) جداجدا. رجوع به جداجدا شود.
-
جستوجو در متن
-
جداجدا
لغتنامه دهخدا
جداجدا. [ ج ُ ج ُ ] (ق مرکب ) یک یک . جداگانه . علیحده . متفرق . منفصل از هم . (ناظم الاطباء). یکی یکی . منفرد. تنها. بِداد. جُداجُد : جداجدا امیر هر کسی را میخواند و حال خراسان و مخالفان و حاجب و جنگ که رفت بازمی پرسید تا او را چون آفتاب روشن گشت هر...
-
جدجد
لغتنامه دهخدا
جدجد. [ ج ُج ُ ] (ع اِ) مرغکی است مشابه به ملخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پرنده ای است شبیه به جندب جزآنکه کمی تیره رنگ و کوتاه است و قسمی از آن مایل به سفیدی است که آن را صرصر نامند. (از ذیل اقرب الموارد). و آن مشابه ملخ نیز هست . (...