کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جحن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جحن
لغتنامه دهخدا
جحن . [ ج َ ] (ع مص ) تنگ گرفتن بر عیال خود از فقر یا بخل . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ).
-
جحن
لغتنامه دهخدا
جحن . [ ج َ ح َ ] (ع مص ) ناگوارد شدن کودک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (صحاح ).
-
جحن
لغتنامه دهخدا
جحن . [ ج َ ح ِ ] (ع ص ، اِ) بطی ءالشباب . (از منتهی الارب ) (صحاح ). || گیاه کوتاه و ضعیف بی آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از صحاح ) (از اقرب الموارد) : فأنبتها نباتاً غیر جحن . نمربن تولب (از تاج العروس ).و سکون حاء بجهت تخفیف است .(لسان از تاج ...
-
واژههای مشابه
-
ذئب ابن جحن
لغتنامه دهخدا
ذئب ابن جحن . [ ] (اِخ ) (آل ِ...) یا ذئب ابن حجن . این نام در شعری منسوب بعبد المسیح خواهرزاده ٔ سطیح آمده است : اتاک شیخ الحی ّ من آل سنن و امه من آل ذئب بن جحن .(مجمل التواریخ والقصص ص 236).
-
واژههای همآوا
-
جهن
لغتنامه دهخدا
جهن . [ ج َ ] (اِ) نفس کل . (برهان ).
-
جهن
لغتنامه دهخدا
جهن . [ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام پسر چهارم افراسیاب پادشاه ترکستان . (فرهنگ شاهنامه ) : چو از جهن بشنید پیغام شاه همی کرد چندان بدو در نگاه . فردوسی .جهن پس از فتح کنگ دژ و بیکن به دست کیخسرو گرفتار گردید وپس از قتل فراسیاب دیگرباره کیخسرو حکومت ترکستا...
-
جهن
لغتنامه دهخدا
جهن . [ ج ُ ] (ع اِ) مسیر دریا مقدار پرتاب تیر که بدشت نرسیده باشد، و آنکه بدشت متصل شده باشد آنرا شِعْب میگویند. (منتهی الارب ). الزربة فی البحر غیرمتصلة بالبر مقدار غلوة فاذا اتصلت الی البر فهی شعب . (اقرب الموارد).
-
جهن
لغتنامه دهخدا
جهن .[ ج َ ] (ع اِمص ) درشتی روی و ترشی آن . (منتهی الارب )(ذیل اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || (ص ) درشت روی . (ذیل اقرب الموارد) (از لسان العرب ).
-
جهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jahan =جهان١
-
جستوجو در متن
-
ذنبی
لغتنامه دهخدا
ذنبی . [ ذَ ن َ بی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به ذنب ابن جحن کاهن . (انساب سمعانی ).
-
جاحن
لغتنامه دهخدا
جاحن . [ ح ِ ] (ع ص )نعت فاعلی از جَحْن . کسی که بر عیال خود تنگ گیرد از بخل یا از تنگدستی . امساک کننده . تنگ گیرنده بر عیال از تنگدستی یا بخل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).