کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جحال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جحال
لغتنامه دهخدا
جحال . [ ج َ ] (ع اِ) زهر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زهر کشنده . (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
جهال
فرهنگ فارسی معین
(جُ هّ) [ ع . ] (اِ.) جِ جاهل ؛ نادانان .
-
جهال
لغتنامه دهخدا
جهال . [ ج ُهَْ ها ] (ع ص ، اِ) ج ِ جاهل . (منتهی الارب ). جاهلان . نادانان . (اقرب الموارد) : بر سر جهال به امر خدای محتسب او بکند احتساب . ناصرخسرو.جهال در تنعم و ارباب فضل رابی صدهزار غصه یکی نان نمیرسد. رشید وطواط.حکیمی که با جهال درافتد باید که ...
-
جهال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جاهل] johhāl =جاهل
-
جستوجو در متن
-
جحل
لغتنامه دهخدا
جحل . [ ج َ ] (ع اِ) آفتاب پرست و آن را حرباء نیزگویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حرباء. (اقرب الموارد). جنسی است از کرباسک که روزگرد گویند او را. (لغت خطی ). || سوسمار کلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ذیل اقرب الموارد). سوسمار کلان ...
-
زهر
لغتنامه دهخدا
زهر. [ زَ ] (اِ) معروف است و به عربی سم گویند. (برهان ) (از جهانگیری ). سم و هر ماده ای که قابل بروز فساد و اختلالات زیاد در بدن حیوانی باشد و نیز مورث مرگ آن گردد و هر ماده ٔ مفسد و مهلکی که محتوی در بدن بعضی حیوانات بود مانند افعی و عقرب و جز آن . ...