کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جحاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جحاش
لغتنامه دهخدا
جحاش . [ ج ِ ] (اِخ ) ابن ثعلبه . پدر قبیله ای است از غطفان . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جحاش
لغتنامه دهخدا
جحاش . [ ج ِ ] (ع مص ) زحمت دادن . || کوشش نمودن . (از منتهی الارب ). و رجوع به جحاس شود. || مدافعت کردن کسی را از خویشتن و دیگران . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بهمین معنی است : و عنکن کنت ُ اجاحش ؛ اَی احامی و ادافع. و جاحش عن خیط رقبته ؛ ای ع...
-
جستوجو در متن
-
بسر
لغتنامه دهخدا
بسر. [ ب ُ ] (اِخ ) ابن جِحاش ، ابن جَحّاش . از خاندان قرشی بودکه به حمص فرود آمد و هم بدانجا درگذشت . مردم عراق او را بسر و مردم شام وی را بشر نامند. گویند بجز جبیربن نفیر کسی از وی روایت نکرد. (از الاصابة باختصار). و رجوع به ج 1 ص 153 همین کتاب و ت...
-
جحاس
لغتنامه دهخدا
جحاس . [ ج ِ ] (ع مص ) زحمت دادن در حرب . (منتهی الارب ). مزاحمت کردن کسی را. (از ذیل اقرب الموارد). || مقابلت کردن با کسی . (از ذیل اقرب الموارد). || کوشش نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مزاولت کسی بر کاری . (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به جح...
-
مجاحشة
لغتنامه دهخدا
مجاحشة. [ م ُح َ ش َ ] (ع مص ) یکدیگر را خراشیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). زحمت دادن و دفع کردن کسی را و کوشش نمودن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). ستیزه کردن با کسی و رزم نمودن و دفع کردن و راندن او را از نزد خود. (از ناظم الاطباء). راندن ...
-
ظبی
لغتنامه دهخدا
ظبی . [ ظَب ْی ْ ] (ع اِ) آهو. غزال . ابووَثاب . ج ، ظِباء، ظَبیات ، ظب ، ظُبی . و رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 45 شود. || اسب فربه . || نشان و داغی بعضی عرب را. || (اِخ ) نام مردی است . || نام وادیی است متعلق به بنی تغلب در ساحل فرات . || نام موضعی است ...
-
حکم
لغتنامه دهخدا
حکم . [ ح َ ک َ ] (اِخ ) ابن معمربن قنبربن جحاش بن سلمةبن ثعلبه بن مالک بن طریف بن محارب الخضری . نسب وی را یاقوت در معجم الادباء بدین گونه نوشته و گمان میرود وی همان ابن قنبر باشد که از مشاهیر شعرا در دولت عباسیان بود. یاقوت گوید: وی شاعری اسلامی بو...
-
زحمت دادن
لغتنامه دهخدا
زحمت دادن . [ زَ م َ دَ ] (مص مرکب ) با یکدیگر انبوهی کردن . مزاحمت . (از دهار ذیل : مزاحمت ). ازدحام کردن . فشردن یکدیگر بعلت تنگی جا. زحام . زحام کردن . زحمت کردن : تداکؤ؛ زحمت دادن . (منتهی الارب ). مداکاة؛ زحمت دادن . (منتهی الارب ).- زحمت دادن ...
-
جحش
لغتنامه دهخدا
جحش . [ج َ ] (ع اِ) خرکره . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). || آهوبچه . (از اقرب الموارد). || آهو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ولد الظبیة فی لغة هذیل . (اقرب الموارد). ج ، جَحَشة، جِحاش ، جِحشان . (منتهی الارب )...
-
دفع کردن
لغتنامه دهخدا
دفع کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن . (ناظم الاطباء). پس زدن . (فرهنگ فارسی معین ). دور کردن . از میان برداشتن . از خود راندن . فاتولیدن . (مجمل اللغة). تشذیب . توطیش . جحاش . ذَب ّ. کَدْع . مجاحشة. میط. نهز. (منتهی الارب ) : چون بازگشت معلوم ک...