کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ججو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ججو
لغتنامه دهخدا
ججو. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ملایعقوب بخش مرکزی شهرستان سراب . این ده در یازده هزارگزی خاور سراب و هزاروپانصدگزی شوسه ٔ سراب به اردبیل قرار گرفته و محلی کوهستانی و معتدل و نوبنیاد است . سیزده تن سکنه دارد و آب آن از نهر و چشمه تأمین میشود و...
-
ججو
لغتنامه دهخدا
ججو. [ ج ِ ] (اِ) در لهجه ٔ مازندرانیان [ در زبان کودکان و مغازله ] به معنی پستان است . (یادداشت مؤلف ).