کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جثة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] gang مرد قویجثه.
-
big game
شکار بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] حیوانات شکاری بزرگجثه
-
small game
شکار کوچک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] حیوانات شکاری کوچکجثه
-
تناور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tanāvar تنومند؛ فربه؛ قویجثه.
-
لا شه
دیکشنری فارسی به عربی
جثة , جسم , ميتة
-
استفیال
لغتنامه دهخدا
استفیال . [ اِ ت ِف ْ ] (ع مص ) همچو پیل شدن شتر در جثه و توانایی . (منتهی الارب ). چون فیل شدن در جثه .
-
حبتک
لغتنامه دهخدا
حبتک . [ ح َ ت َ ] (ع ص ) کم جثه ٔ غیرتناور.(منتهی الارب ). کم جثه ٔ ناتناور. حباتک . (آنندراج ).
-
حبتل
لغتنامه دهخدا
حبتل . [ ح َ ت َ ] (ع ص ) مرد کم گوشت وکم جثه ٔ غیر تناور. (منتهی الارب ). کم جثه ٔ ناتناور.
-
خرداندام
لغتنامه دهخدا
خرداندام . [ خ ُ اَن ْ ] (ص مرکب ) کوچک . کوچک جثه . کم جثه . قوش . (منتهی الارب ).
-
گنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) = کنگ : امرد قوی جثه .
-
ضعیف الجثه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ضعیفالجثَّة] za'ifoljosse آنکه جثۀ ضعیف دارد؛ لاغر و کوچکاندام.
-
یُغُور،یُوغور
لهجه و گویش تهرانی
درشت، بی قواره،قویجثه، زمخت
-
سترگ
واژهنامه آزاد
قوی ، بزرگ جثه، خشمگین، خودبزرگبین .
-
لیوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] livak ۱. پسر.۲. امرد بزرگجثه.
-
ضخام
فرهنگ فارسی معین
(ضُ) [ ع . ] (ص .) فربه ، بزرگ جثه .