کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل . [ ج َ ] (ع ص ، اِ) درخت خشک . || جماعت مردم . || جبیل الوجه ؛ مرد زشت روی . (منتهی الارب ).
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل . [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) از نواحی نزدیک حمص است . (از معجم البلدان ).
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل . [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) شهری است از سواحل دمشق . (منتهی الارب ). این شهر در اقلیم چهارم بطول شصت درجه و عرض سی درجه قرار دارد و شهری است مشهور که بفاصله ٔ هشت فرسخی بیروت واقع شده از فتوحات یزیدبن ابوسفیان است و تا 596 هَ . ق . بدست مسلمین بود و در...
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل . [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) کوهی است میان افاعنه و مسلح . و در آنجا بان روید. (منتهی الارب ). و آن را جبل البان نیز گویند. (از معجم البلدان ).
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل . [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) موضعی است بین مشلل از اعمال مدینه و بحر. (از معجم البلدان ).
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل . [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) نام آبی است متعلق به بنی زیدبن عبیدبن ثعلبه در یمامه . (از معجم البلدان ).
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل . [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) نام کوهی است در السوق و همان کوه سلع است و برخی گفته اند کوه سلم است . (از معجم البلدان ).
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل . [ ج ُ ب َ ] (ع اِ مصغر) مصغر جبل . (از معجم البلدان ). کوه کوچک .
-
جبیل
لغتنامه دهخدا
جبیل .[ ج ُ ب َ ] (اِخ ) کوهی است نزدیک فید. (منتهی الارب ).کوه بزرگ و قرمزی است در شانزده میلی فید و بین کوفه و فید کوهی جز آن وجود ندارد. (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) جُبَیلی . از مردم جُبیل بساحل شام . محدّث است .
-
جبلیان
لغتنامه دهخدا
جبلیان . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) سکنه ٔ جبیل میباشند (صحیفه ٔ یوشع 31:5). (از قاموس کتاب مقدس ).
-
جبیلی
لغتنامه دهخدا
جبیلی . [ ج ُ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به جبیل که بلدی است از بلاد ساحل شام . (از الانساب سمعانی ).
-
بثرون
لغتنامه دهخدا
بثرون . [ ب َ ث َ ] (اِخ ) قلعه ای است میان جبیل و انفه در ساحل دریای شام [مدیترانه ] . (از معجم البلدان ).
-
عریج
لغتنامه دهخدا
عریج . [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن عبدرضابن جبیل بن عامربن عمروبن عوف کلبی . از اجداد است و نسبت بدو عریجی شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).