کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جبه ٔ هزارمیخی
لغتنامه دهخدا
جبه ٔ هزارمیخی . [ ج ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ هََ / هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه ازفلک ثوابت است که فلک هشتم باشد. (برهان ) (از انجمن آرای ناصری ). || کنایه از شب . (برهان ).
-
جبه پوش
لغتنامه دهخدا
جبه پوش . [ج ُب ْ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) زره پوش . (ناظم الاطباء).
-
جبه خانه
لغتنامه دهخدا
جبه خانه . [ ج ُب ْ ب َ / ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اسلحه خانه . قورخانه . مخزن لشکر. (ناظم الاطباء). در فارسی به معنی جای اسلحه و ابزار جنگ از جبه ٔ عربی به معنی زره و سنان مأخوذ است . زرادخانه . قورخانه . و عامه آن را جباخانه گویند (شکسته ٔ جیبه ...
-
جبه فشان
لغتنامه دهخدا
جبه فشان . [ ج ُب ْ ب َ / ب ِ ف َ/ ف ِ ] (نف مرکب ) در شعر زیر کنایه از رقصنده ، سماع و وجد کننده ، دست افشان و دامن فشان است : خرقه شکافان ذوق بی دف و نی در سماع جبه فشانان شید تابع قانون دف .خاقانی .
-
جبه نویان
لغتنامه دهخدا
جبه نویان . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) یا یمه . یکی از سرداران مغول که بفرمان چنگیزخان با چند هزار تن سپاه مأمور دفع کوشلوک گردید و او را هزیمت داده وارد کاشغر شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 26، 27). عباس اقبال چنین آرد: چنگیزخان قبل از آنکه انتقام رعایای ...
-
توبی جبه
لغتنامه دهخدا
توبی جبه . [ ؟ ج ُب ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) این کلمه در دیوان البسه ٔ نظام قاری آمده و در فرهنگ لغات با علامت استفهام معنی نشده است ولی از شواهد چنین برمی آید که نوعی پوشش آستردار باشد : ابرو از محراب سجاده و بینی از ترکی توبی جبه . (نظام قاری ص 134...
-
جبه خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی؟. فارسی] jobbexāne =جباخانه
-
جبه دارباشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی؟. فارسی] jabbedārbāši جبادارباشی
-
جبه خونه
لهجه و گویش تهرانی
زراد خانه
-
جبه ٔ خورشید و ماه
لغتنامه دهخدا
جبه ٔ خورشید و ماه . [ ج ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ خوَرْ / خُرْ دُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روز و شب است که لیل و نهار باشد. (برهان ) (آنندراج ). یعنی شب و روز. (شرفنامه ٔ منیری ).
-
جبه و دستار
فرهنگ گنجواژه
لباسهای سنتی.
-
جُبا ،جُبا خانه، جُبّه خانه
لهجه و گویش تهرانی
غورخانه، زرداخانه،اسلحه خانه، لباسخانه
-
جستوجو در متن
-
خزینه دار
لغتنامه دهخدا
خزینه دار. [ خ َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) گنجور. خزان . خازن . خزانه دار. (یادداشت بخط مؤلف ) : خزینه دار خدایند و سرهای خدای همی به ما برسانندکاهل اسراریم . ناصرخسرو.بفرمود تا وی را در بهشت برند و هفت هزار سال خزینه دار بهشت بود. (قصص الانبیاء ص 8). ...
-
تبرنس
لغتنامه دهخدا
تبرنس . [ ت َ ب َ ن ُ ] (ع مص ) بُرنُس (کلاه دراز و جامه ٔ کلاه دار،از پیراهن و جبه و بارانی و مانند آن ) پوشیدن . (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
عکوز
لغتنامه دهخدا
عکوز. [ ع َک ْ کو ] (ع اِ) چوب دستی آهن دار. (منتهی الارب ). عکاز. (اقرب الموارد). و رجوع به عکاز شود. || جبه مانندی از آهن که مجذوم پای خود را بر آن گذارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).