کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبهۀ حارّهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جبهه
واژگان مترادف و متضاد
۱. نما ۲. پیشانی، جبین، ناصیه ۳. میدانجنگ
-
جبهه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) پیشانی صورت فلکی شیر، و آن منزل دهم از منازل قمر است .
-
جبهه
فرهنگ فارسی معین
(جَ هَ یا جِ هِ ) [ ع . جبهة ] (اِ.) 1 - پیشانی ، جبین . 2 - بخش جلوی محل جنگ . 3 - گروه متحدی از احزاب یا سازمان های گوناگون که در جهت اهداف سیاسی مشترکی فعالیت می کنند: جبهة آزادی بخش فلسطین . 4 - محل برخورد یا منطقة مرزی دو توده هوای متفاوت یا دا...
-
جبهه
لغتنامه دهخدا
جبهه . [ج َ هََ ] (اِخ ) ماه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جبهه
لغتنامه دهخدا
جبهه . [ج َ هََ ] (اِخ ) نام بتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جبهة
دیکشنری عربی به فارسی
پيشاني , جلو , پيش
-
جبهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جَبهَة] jebhe ۱. (نظامی) میدان جنگ.٢. (سیاسی) گروهی متشکل از حزبها و سازمانهای مختلف که برای رسیدن به اهداف معیّن با یکدیگر متحد میشوند.٣. (هواشناسی) محل برخود دو توده هوای گرم و سرد.٤. گروه؛ جماعت: جبههٴ مخالف.٥. بَر؛ جنب؛ پهلو.۶. [ج...
-
جبهه
دیکشنری فارسی به عربی
واجهة
-
جبهه
واژهنامه آزاد
پیشان.
-
Algieba
جبهه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ستارۀ دوتایی شامل یک غول از ردۀ ک1 با قدر 2/6 و یک غول از ردۀ جی7 با قدر 3/5، واقع در فاصلۀ تقریبی 76 سال نوری از زمین که با تناوبی تقریباً 600 ساله دور یکدیگر میگردند
-
front
جبهه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] منطقۀ گذر بین دو تودۀ هوا با چگالیهای مختلف
-
equatorial front
جبهۀ استوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← جبهۀ درونحارّهای
-
diffuse front
جبهۀ پخشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] جبههای که تغییرات دما و سمت و سرعت باد در دو سوی آن ضعیف است
-
gust front
جبهۀ جَستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مرزی که برونشارش هوای سرد توفان همرفتی را از هوای گرم و مرطوب سطح زمین جدا میکند
-
dry front
جبهۀ خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← خط خشک