کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبراً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جبراً
مترادف و متضاد
بزور، عنفاً، قهراً، کرهاً، مجبوراً ≠ مختاراً
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جبراً
واژگان مترادف و متضاد
بزور، عنفاً، قهراً، کرهاً، مجبوراً ≠ مختاراً
-
جبراً
لغتنامه دهخدا
جبراً. [ ج َ رَن ْ ] (ع ق ) به ستم . بزور. بناچار. بناخواست . قهراً. (یادداشت مؤلف ).از روی بی اختیاری . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : قهراً و جبراً انتزاع نمود. (حبیب السیر ص 125).
-
جستوجو در متن
-
کرهاً
واژگان مترادف و متضاد
اکراهاً، بااکراه، جبراً، ناچار، ناخواسته
-
زورکی
واژگان مترادف و متضاد
اجباری، اکراه، بهجبر، جبراً، متنکراً ≠ اختیاری
-
عنفاً
واژگان مترادف و متضاد
بهجبر، بهزور، بهعنف، جبراً، زوری، قهراً
-
قهراً
واژگان مترادف و متضاد
۱. بناچار، بهزور، جبراً، عنفاً، ناگزیر ۲. بالطبع، طبیعتاً
-
بقهر
لغتنامه دهخدا
بقهر. [ ب ِ ق َ ] (ق مرکب ) قهراً. جبراً. بزور.
-
اجباری
واژگان مترادف و متضاد
۱. اضطراری، الزامی، جبری، زورکی، زوری، قسری، قهری ۲. اجباراً، جبراً، قهراً ≠ اختیاری
-
جبرانه
لغتنامه دهخدا
جبرانه . [ ج َ ن َ / ن ِ ] (ص ، ق ) جبراً. (ناظم الاطباء). از روی جبر. جابرانه . بجبر. بزور. بستم .
-
قهراً
لغتنامه دهخدا
قهراً. [ ق َ رَن ْ ] (ع ق ) جبراً و اضطراراً. (اقرب الموارد). بزور. || با قوت و توانایی . || با زبردستی . (ناظم الاطباء).
-
قهرانه
لغتنامه دهخدا
قهرانه . [ ق َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) قهراً. جبراً. (فرهنگ فارسی معین ).
-
بشدت
لغتنامه دهخدا
بشدت . [ ب ِ شِدْ دَ ] (ق مرکب ) بنهایت و زیاده از حد. || بقوت وبسختی . || بزور و جبراً. (ناظم الاطباء).
-
بعنف
لغتنامه دهخدا
بعنف . [ ب ِ ع ُ ] (ق مرکب ) بزور. بجبر. جبراً عنفاً. و رجوع به عنف شود.
-
قسراً
لغتنامه دهخدا
قسراً. [ ق َ رَن ْ] (ع ق ) قهراً. جبراً. به ناچار. به ناخواست به ناخواه . به زور. به ستم : قلعه ٔ شاه دز را... در حصار گرفت و لشکرها بر مدار آن بداشتند به یک دو روز آن حصن را قهراً و قسراً بگشادند. (جهانگشای جوینی ).