کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
جب ء
لغتنامه دهخدا
جب ء. [ ج َب ْءْ ] (ع اِ) سماروغ سرخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پشته . || چاهک در زمین که آب در آن گرد آید. ج ، اَجْبُؤ، جِبَاءة، جِباة. || (مص ) بازایستادن . || ناخوش داشتن . برآمدن و ناگهان برآمدن . || پنهان شدن . || فروختن جباء (مقلوب جا...
-
جب ء
لغتنامه دهخدا
جب ء. [ ج َب ْءْ ] (ع اِ) سماروغ سرخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سماروق سرخ . (آنندراج ). || پشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چاهک در زمین که آب در آن گرد آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، اَجْبُوْءٌ. جِبَاَةٌ. جَباءَة. ...
-
جباً
لغتنامه دهخدا
جباً. [ ج ُ بَن ْ ] (ع مص ) فراهم آوردن آب را در حوض . (از منتهی الارب ). و رجوع به جِبا شود.
-
جبع
لغتنامه دهخدا
جبع. [ ج َ ] (اِخ ) جبع بن یامین نیز خوانده شده است . اول پادشاهان 15:22 و در مرز و بوم شمالی سبط بن یامین واقع میباشد و آیاتی که در دوم پادشاهان 23، 8 و زکریا 14:10 مذکور است دلالت بر طول اراضی یهودا و بن یامین مینماید و در همین جبعه داود بر فلسطینی...
-
جبع
لغتنامه دهخدا
جبع. [ ج َ / ج ِ / ج َ ب َ ] (اِ) بعبری «تل » باشد. (صحیفه یوشع 18:24 و 21:17) (اول سموییل 13:3 و 14:2) (اشعیاء 10:29) (قاموس کتاب مقدس ).
-
جبع
لغتنامه دهخدا
جبع. [ ج َ ب َ ] (اِ) همان جَبع است . رجوع به آن جَبْع شود.
-
جبع
لغتنامه دهخدا
جبع. [ ج ِ ] (اِ) همان جَبْع است . رجوع به جَبْع شود.
-
جستوجو در متن
-
جبی
لغتنامه دهخدا
جبی . [ ج ِ با ] (ع اِ) رجوع به جِبا شود.
-
جبی
لغتنامه دهخدا
جبی . [ ج ُب ْ بی ] (ص نسبی ) رجوع به جُبّا شود.
-
اجباء
لغتنامه دهخدا
اجباء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جَبا. (منتهی الارب ).
-
جباجبا گفتن
لغتنامه دهخدا
جباجباگفتن . [ ج َ ج َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) جبا کردن . پیاله ٔ خود را بدیگری دادن از راه دوستی : ز شش جهت همه اشیا جباجبا گویندچه حکمتست بجا هیچ مرحبا بتو نیست . ملاشاه (از بهار عجم ) (آنندراج ).رجوع به جبا کردن شود.
-
جبی
لغتنامه دهخدا
جبی . [ ج ِ با ] (ع مص ) بزور و خشونت و تهدید دریافت کردن چیزی را. (از دزی ). و رجوع به جبا شود.
-
خاک چاه
لغتنامه دهخدا
خاک چاه . [ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکی که از چاه بدست می آید. خاکی که در اثر گودبرداری چاه بدست می آید. ثَلَّه . جِبا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دعوان بن علی بن حماد جبائی . از مردم جُبّا قریه ای به نهروان یکی از کبار قراء عراق . رجوع به دعوان بن علی ... شود.