کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جبایت
/jebāyat/
معنی
جمع کردن باجوخراج؛ باجوخراج گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جبایت
فرهنگ فارسی معین
(ج یَ) [ ع . جبایة ] (مص م .) مالیات گرفتن ، باج و خراج .
-
جبایت
لغتنامه دهخدا
جبایت . [ ج ِ ی َ] (ع مص ) جبایة. فراهم آوردن باج . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). باج و خراج گرفتن . (از برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ). جبایت و جبادت بمعنی فراهم آوردن باج است . (حاشیه ٔ برهان چ معین از دزی ). گردآوردن از تمام جها...
-
جبایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جبایة] [قدیمی] jebāyat جمع کردن باجوخراج؛ باجوخراج گرفتن.
-
واژههای مشابه
-
جبایت ستان
لغتنامه دهخدا
جبایت ستان . [ ج ِ ی َ س ِ ] (نف مرکب ) ستاننده ٔ جبایت . گیرنده ٔ باج و خراج و آنکه اموال خراج را گرد میکند.
-
واژههای همآوا
-
جبایة
لغتنامه دهخدا
جبایة. [ ج ِ ی َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) از ایام عرب است . یاقوت آرد: نمیدانم اسم موضعی است یا بنام جبایة که در آن بوده منسوب شده . (معجم البلدان ).
-
جبایة
لغتنامه دهخدا
جبایة. [ ج ِ ی َ ] (ع مص ) فراهم آوردن باج . (اقرب الموارد) (ازمنتهی الارب ). باج و خراج گرفتن . (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آراء). جبایت . رجوع به جبایت شود.
-
جستوجو در متن
-
جبایة
لغتنامه دهخدا
جبایة. [ ج ِ ی َ ] (ع مص ) فراهم آوردن باج . (اقرب الموارد) (ازمنتهی الارب ). باج و خراج گرفتن . (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آراء). جبایت . رجوع به جبایت شود.
-
جبابت
لغتنامه دهخدا
جبابت . [ ج ِ ب َ ] (اِ) باج و خراج . (ناظم الاطباء). ظاهراً تصحیفی است از جبایت (جبایة).
-
صیانت
لغتنامه دهخدا
صیانت . [ ن َ ] (ع مص ) صیانة. نگه داشتن . نگهبانی . (غیاث اللغات ). صون . صیانة. حفظ. وقایة. نگاهداری . خویشتن بازداشتن : از صیانت هیچ با فاجر نیامیزی بهم هرکه با فاجر نشیند همچنان فاجر شود. منوچهری .... و صیانت نفس از حوادث آفات آن قدر که در امکان ...
-
زهراء
لغتنامه دهخدا
زهراء. [ زَ ] (اِخ ) شهری است به مغرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شهری در اندلس که عبدالرحمن سوم و جانشینان وی آنرا بنا کردند و آن در انقلاب بربر (1010 م .) خراب شد. (فرهنگ فارسی معین ). سرایه ای است از عجائب ابنیه ٔ دنیا، آن را ابوالمظفر عبدالرحمن ...
-
ستاندن
لغتنامه دهخدا
ستاندن . [ س ِ دَ ] (مص ) گرفتن . (آنندراج ). بدست آوردن . تحصیل کردن : شما را همه پاک برنا و پیرستانم زر و خلعت از اردشیر. فردوسی .کنون می ستاند همی باژ و ساوز دستان بهر سال ده چرم گاو. فردوسی .بگوید بدو هر چه داند ز شاه اگر سر دهد یا ستاند کلاه . ف...
-
افتتاح
لغتنامه دهخدا
افتتاح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گشادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از منتخب بنقل غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). مقابل بستن . (از اقرب الموارد). باز کردن . (یادداشت مؤلف ) : و هم بر این نمط افتتاح کرده شود. (کلیله و دمنه ). || آغاز کردن . (منتهی الارب ) (...