کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاییدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جاییدن
/jāyidan/
معنی
=جویدن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاییدن
لغتنامه دهخدا
جاییدن . [ دَ ] (مص ) جاویدن . جویدن . جاییدن ، شکل دیگر است از جویدن بمعنی خرد و نرم کردن چیزی در دهان و این لغت هم اکنون در بعضی نقاط خراسان بمعنی مذکور متداول است . (از حواشی و تعلیقات فیه مافیه چ فروزانفر).
-
جاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) jāyidan =جویدن
-
جستوجو در متن
-
خیاییدن
لغتنامه دهخدا
خیاییدن . [ دَ ] (مص ) خاییدن . جاییدن . (ناظم الاطباء).
-
کلوچیدن
لغتنامه دهخدا
کلوچیدن . [ ک ُ دَ ] (مص ) خاییدن و جاییدن چیزهایی که در زیر دندان صدا کند مانند نان خشک و نبات . (ناظم الاطباء). خاییدن و جویدن چیزهایی که صدا کند. مانند نبات و نان خشک . (فرهنگ فارسی معین ). کلوجیدن .(آنندراج ). و رجوع به کلوجیدن و کلوچ و کلوج شود.
-
دندانگیر
لغتنامه دهخدا
دندانگیر. [ دَ ] (نف مرکب ) که با دندان بگیرد. آنکه به دندان گیرد. آنکه دندان گیرد. که گاز بگیرد. آنکه عادت به گاز گرفتن دارد. (یادداشت مؤلف ): سموج ، قموص ؛ خر دندان گیر. (السامی فی الاسامی ). عضوض ؛ اسبی دندان گیر. (یادداشت مؤلف ). اسب و سگ بدخو ...