کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جایز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جایز
/jāy(')ez/
معنی
۱. روا؛ مباح.
۲. [قدیمی] ممکن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. حلال، روا، شایست، مباح، مجاز
۲. روان، نافذ ≠ ناروا
برابر فارسی
روا، پسندیده، شایسته
دیکشنری
permissible
-
جستوجوی دقیق
-
جایز
واژگان مترادف و متضاد
۱. حلال، روا، شایست، مباح، مجاز ۲. روان، نافذ ≠ ناروا
-
جایز
فرهنگ واژههای سره
روا، پسندیده، شایسته
-
جایز
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - روا. 2 - مباح . 3 - نافذ. ؛ ~ُ ~الخطا لغزش پذیر، دارای احتمال و امکان اشتباه .
-
جایز
لغتنامه دهخدا
جایز. [ ی ِ ] (ع ص ) جائز. ج ، اَجوُز. اَجوِزَ، جوزان ، جیزان و جوائِز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روا. مشروع . حلال . مأذون . پروانگی . (ناظم الاطباء). سایغ. مباح . مُسَوَّغ . مُسَغَّب . مُسغَب . مُجاز : و هیچ خردمند تضییع عمر در طلب...
-
جایز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: جائز، جمع: جوائز و اجوزه] jāy(')ez ۱. روا؛ مباح.۲. [قدیمی] ممکن.
-
واژههای مشابه
-
جایز شدن
لغتنامه دهخدا
جایز شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مباح شدن . روا شدن .
-
جایز شمردن
لغتنامه دهخدا
جایز شمردن .[ ی ِ ش ِ ش ُ م َ م ُ دَ ] (مص مرکب ) روا داشتن . اجازه دادن . مباح کردن . اذن دادن . دستوری دادن . پذیرفتن .
-
جایز بودن
لغتنامه دهخدا
جایزبودن . [ ی ِ دَ ] (مص مرکب ) روا بودن . مشروع بودن . (ناظم الاطباء). || امکان داشتن . شایسته بودن . (ناظم الاطباء). رجوع به جائز و جایز شود.
-
غیر جایز
دیکشنری فارسی به عربی
مرفوض
-
جایز الخطا
دیکشنری فارسی به عربی
غير معصوم
-
واژههای همآوا
-
جایذ
لغتنامه دهخدا
جایذ. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به جائذ شود.
-
جستوجو در متن
-
تجویز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajviz جایز دانستن؛ جایز شمردن؛ اجازه دادن؛ روا دانستن؛ روا داشتن.