کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاگرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاگرفتن
لغتنامه دهخدا
جاگرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گنجیدن . گنجایش ظرفی برای قرار دادن چیزی در آن . || پیش از دیگران جائی را تصرف کردن . در جاهای عمومی ، مانند مسجد و میدانهای اسب دوانی و جز آن جائی را پیش از دیگران در اختیار گرفتن . چیزی مانند سبحه یا سجاده در مسج...
-
واژههای همآوا
-
جا گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) (مص ل .) 1 - در جایی استقرار یافتن . 2 - جایی را به خود اختصاص دادن .
-
جستوجو در متن
-
جاگزیدن
لغتنامه دهخدا
جاگزیدن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) جائی برای خود انتخاب کردن . جاگرفتن . و رجوع به جاگرفتن شود.
-
جای شدن
لغتنامه دهخدا
جای شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جاگرفتن . ساکن شدن : تا ترا جای شد ای سرو روان در دل من هیچکس می نپسندم که بجای تو بود.سعدی .
-
تمکن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعین، تمول، تنعم، توانگری، ثروت، دارایی، دولت، مال، مکنت، منال ≠ افلاس، تهیدستی، فقر ۲. جاه، مقام، منزلت ۳. توانایی، قدرت ≠ ناتوانی ۴. جاگرفتن، جاگیر شدن ۵. منزلت یافتن، جاهومقامیافتن ۶. توانا شدن ≠ ناتوان شدن
-
پایگه ساختن
لغتنامه دهخدا
پایگه ساختن . [ گ َه ْ ت َ ] (مص مرکب ) جاگرفتن : کسی کو شود زیر نخل بلندهمان سایه زو بازدارد گزندتوانم مگر پایگه ساختن بر شاخ آن سرو سایه فکن . فردوسی . || جای نشست معلوم کردن . اجازه ٔ جلوس در جای درخور هرکس دادن . در خور و سزاوار هرکس نشست یا منصب...