کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاچراغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جاچراغی
/jāčerāqi/
معنی
۱. جایی یا چیزی که چراغ روی آن بگذارند.
۲. جایی در دیوار برای گذاشتن چراغ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاچراغی
لغتنامه دهخدا
جاچراغی . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) جائی که در دیوار کنند نهادن چراغ را. محلی به دیوار برای نهادن چراغ . جائی که چراغ در آن نهند.
-
جاچراغی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jāčerāqi ۱. جایی یا چیزی که چراغ روی آن بگذارند.۲. جایی در دیوار برای گذاشتن چراغ.
-
جستوجو در متن
-
جای چراغی
لغتنامه دهخدا
جای چراغی . [ چ ِ ] (اِ مرکب ) جائی که چراغ در آن نهند. جاچراغی . رجوع به جاچراغی شود.
-
چراغدان
واژگان مترادف و متضاد
جاچراغی، چلچراغ، فانوس
-
چراغدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čerāqdān ۱. جاچراغی؛ جایی یا ظرفی که در آن چراغ بگذارند.۲. فانوس.۳. مطلق چراغ.
-
چراغواره
فرهنگ فارسی معین
(چِ رِ) (اِمر.) قندیل ، جاچراغی از جنس شیشه که چراغ را در آن گذارند تا باد آن را خاموش نکند.
-
چارشاخه
لغتنامه دهخدا
چارشاخه . [ خ َ / خ ِ ] (اِ مرکب ) هر چیز که چهار شاخه داشته باشد. جار. لوستر. شمعدان چارشاخه ای که از سقف می آویزند یا بر روی جاچراغی میگذارند؛ چراغ چارشاخه ای .
-
چراغ واره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چراغوره، چراخواره› [قدیمی] čerāqvāre جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند؛ چراغبره؛ چراغ پرهیز؛ چراغبانه؛ قندیل؛ فانوس.
-
چراغ بره
لغتنامه دهخدا
چراغ بره . [ چ َ / چ ِ ب َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) چراغدان را گویند. (برهان ) (آنندراج ). چراغدان . (ناظم الاطباء). بعربی مشکوة خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چراغواره . چراخواره . جاچراغی . چراغدان . رجوع به چراخواره و چراغواره شود. || اسب...