کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاویدان خرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاویدان خرد
لغتنامه دهخدا
جاویدان خرد. [ خ ِ رَ ] (اِخ ) جاودان خرد نام کتابی است منسوب بجمشید. اصل این کتاب از مسکویه ٔ رازی است که عبدالرحمن بدوی آنرا بنام «الحکمةالخالده » بچاپ رسانده است . این متن عربی ترجمه ایست از پهلوی با افزوده هائی از مسکویه ٔ رازی و بخش اصلی آن در «...
-
واژههای مشابه
-
جاویدان شدن
لغتنامه دهخدا
جاویدان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دائمی شدن . ابدی بودن . خلود. رجوع به جاویدان شود.
-
جاویدان کردن
لغتنامه دهخدا
جاویدان کردن . [ک َ دَ ] (مص مرکب ) دائمی ساختن . همیشگی و پیوسته ساختن . تخلید. رجوع به جاویدان و جاویدانه کردن شود.
-
شهرت جاویدان دادن به
دیکشنری فارسی به عربی
خلد
-
جستوجو در متن
-
گنجور
لغتنامه دهخدا
گنجور. [ گ َ ] (اِخ ) در انجمن آرای ناصری آمده : گنجوربن اسفندیار نام یکی از پادشاهان عجم بوده که کتاب جاودان خرد که از هوشنگ شاه پیشدادی است از پارسی قدیم به پارسی متداوله ترجمه کرده و حسن بن سهل وزیر مأمون عباسی آن را به زبان عرب نقل نموده و ابوعل...
-
هوشنگ
لغتنامه دهخدا
هوشنگ . [ ش َ ] (اِخ ) پسر سیامک . نام فرزند چهارم آدم علیه السلام است که یکی از سلاطین پیشدادی بود. گویند آتش و آهن در زمان او به هم رسید وآلات زراعت کردن ساخت و جویها روان کرد و شهر و عمارت بنا نهاد و شیاطین را از مخالطت آدمیان دور گردانید. و بعضی ...
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن سهل بن عبداﷲ سرخسی ، کاتب و خطیب فصیح ، وزیر مأمون عباسی و پدر پوران زوجه ٔ مأمون بود و شعرا در مدح اوقصیده ها دارند. در پایان عمر به مرض سویداء گرفتار و دیوانه شد و او را زنجیر کردند و در خراسان به سال 203 هَ . ق . درگ...
-
جبائیه
لغتنامه دهخدا
جبائیه . [ ج ُب ْ با ئی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از معتزله اصحاب ابوعلی جُبائی . گروهی از طایفه ٔ معتزله و یاران ابوعلی جُبائی اند گویند اراده ٔ خداوندی را محل نیست و باریتعالی عز اسمه متکلم است بکلامی که آنکلام را در جسم می آفریند. و بندگان در روز جزا خ...
-
جاودان خرد
لغتنامه دهخدا
جاودان خرد. [ وِ خ ِ رَ ] (اِخ ) محمدحسین بن خلف تبریزی گوید: نام کتابی است که هوشنگ در علم حکمت عملی تصنیف کرده بود. (برهان ). کتاب هوشنگ در حکمت عملی . (ناظم الاطباء). نام کتابی بود از هوشنگ شاه یزدانی که در حکمت عملی نگاشته بود. گویند او پادشاهی ص...
-
ریزش
لغتنامه دهخدا
ریزش . [ زِ ] (اِمص ) ریختن . (ناظم الاطباء). اسم مصدر از فعل ریختن : ریزش ابر. ریزش باران . عمل ریختن : خواهش دل ریزش دست . (یادداشت مؤلف ) : ز خون دل خویش من دست شستم چنو دست بگشاد بر ریزش خون . سوزنی .ریزش ابر صبحگاهی دیدطبع من چو صدف دهان بگشاد....
-
استی
لغتنامه دهخدا
استی . [ اَ / ََ-َس ْ ] (فعل ) -َستی . هستی . قدما گاهی در فعل ناقص «است » یائی مجهول می افزایند که معنی استمرار یا تمنی یا شرط یا شک و تردید از آن استنباط شود و غالباً «استی » را با ادات تشبیه و شک و تمنی مانند: چون و گوئی و پنداری و کاشکی و شاید و ...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) مسکویه یا مشکویه احمدبن محمدبن یعقوب مسکویه . جد او یعقوب خازن ری بود. ابن ابی اصیبعه گوید: کان ابوعلی مسکویه فاضلا فی العلوم الحکمیة متمیز افیها خبیرا بصناعة الطب جیداً فی اصولها و فروعها. در بدایت عمر از پیوستگان وزیر معز...
-
هوشنگ
لغتنامه دهخدا
هوشنگ . [ ش َ ] (اِخ ) دومین پادشاه پیشدادی پسر سیامک بن کیومرز بوده و بعضی نسبت او را چنین تحقیق کرده اند: هوشنگ بن فردادبن سیامک بن میشی بن کیومرز. وی بعد از کیومرز پادشاه شد و از دیماوند که مکان کیومرز بود به پارس رفته در استخر آرامگاه گزید. بنابر...