کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاودان خرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاودان خرد
لغتنامه دهخدا
جاودان خرد. [ وِ خ ِ رَ ] (اِخ ) محمدحسین بن خلف تبریزی گوید: نام کتابی است که هوشنگ در علم حکمت عملی تصنیف کرده بود. (برهان ). کتاب هوشنگ در حکمت عملی . (ناظم الاطباء). نام کتابی بود از هوشنگ شاه یزدانی که در حکمت عملی نگاشته بود. گویند او پادشاهی ص...
-
جاودان خرد
لغتنامه دهخدا
جاودان خرد. [ وِ ن ِ خ ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عقل باقی . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
واژههای مشابه
-
جاودان زی
لغتنامه دهخدا
جاودان زی .[ وِ ] (جمله ٔ دعایی ) جاوید زندگی کن . جاودان بمان ! || (نف مرکب ) جاوید زیست کننده . مؤبّد.
-
جاودان سرای
لغتنامه دهخدا
جاودان سرای . [ وِ س َ ] (اِ مرکب ) بهشت . (ناظم الاطباء).
-
جاودان شدن
لغتنامه دهخدا
جاودان شدن . [وِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) همیشگی بودن . خُلود. اِخلاد.
-
جاودان کبیر
لغتنامه دهخدا
جاودان کبیر. [ وِ ن ِ ک َ ] (اِخ ) جاودان نامه سومین اثر فضل اﷲ حروفی است و از کتب مقدسه ٔ حروفیه بشمار است . رجوع به حروفیه در همین لغت نامه شود. در این کتاب که بلهجه ٔ استرآبادی است لغات محلی بسیار موجود است که برخی از آنها در ذیل ذکر میگردد: آمی ب...
-
جاودان کردن
لغتنامه دهخدا
جاودان کردن . [ وِ ک َ دَ ](مص مرکب ) ابدی ساختن . تخلید. (زمخشری ). تَأبید.
-
جاودان نامه
لغتنامه دهخدا
جاودان نامه . [ وِ م َ ] (اِخ ) جاودان کبیر، یکی از تألیفات فضل اﷲ حروفی است رجوع به حروفیان و جاودان کبیر شود.
-
جستوجو در متن
-
گنجور
لغتنامه دهخدا
گنجور. [ گ َ ] (اِخ ) در انجمن آرای ناصری آمده : گنجوربن اسفندیار نام یکی از پادشاهان عجم بوده که کتاب جاودان خرد که از هوشنگ شاه پیشدادی است از پارسی قدیم به پارسی متداوله ترجمه کرده و حسن بن سهل وزیر مأمون عباسی آن را به زبان عرب نقل نموده و ابوعل...
-
لکین
لغتنامه دهخدا
لکین . [ ل ُ ] (اِ) نمد باشدو آن را از پشم گوسفند مالند. (برهان ) : همی تا بود نزد اهل خردسقرلاط افزون بها از لکین بمان جاودان شادمان دوست کام خدایت حفیظ و نصیر و معین .پوربهای جامی (از جهانگیری ).
-
پیریکاس
لغتنامه دهخدا
پیریکاس . (اِخ )کلمه در وندیداد معنی جاودان از جنود اهرمن (انگره مینیو = خرد خبیث ) دارد. (ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 17). و رجوع شود به ترجمه ٔ ایران چ 2 ص 48.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) منصوربن حسن میمندی . ممدوح فرخی :تاج هنر و گنج خرد خواجه ٔ سیدمنصور حسن بارخدای همه احراراز بوی و خصال تو ز خاک و گل میمندبی رنج همه عطر خوش آمیزد عطار.عمید خسرو منصور، ابوالحسن منصورکه جاودان ز جهان شاد باد و ب...
-
جاویدان خرد
لغتنامه دهخدا
جاویدان خرد. [ خ ِ رَ ] (اِخ ) جاودان خرد نام کتابی است منسوب بجمشید. اصل این کتاب از مسکویه ٔ رازی است که عبدالرحمن بدوی آنرا بنام «الحکمةالخالده » بچاپ رسانده است . این متن عربی ترجمه ایست از پهلوی با افزوده هائی از مسکویه ٔ رازی و بخش اصلی آن در «...