کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاهل پسند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاهل پسند
لغتنامه دهخدا
جاهل پسند. [ هَِ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) آنچه مورد پسند جاهل باشد. چیزی که جاهل (جوان ) آنرا می پسندد. آن چیزی که جاهل را زیبد. || کارها که کارگر خود را زود کشد: بعضی حرفه ها جاهل پسند است . مانند: سلاخی ، مرده شوئی ، زه تابی ، شوفری و مانند آن یعنی ا...
-
واژههای مشابه
-
جَاهِلُ
فرهنگ واژگان قرآن
نادان
-
جاهِل
لهجه و گویش بختیاری
jâhel جوان.
-
جاهل مرکب
لغتنامه دهخدا
جاهل مرکب . [ هَِ ل ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دژآگاه . (یادداشت مؤلف ). آنکه علم وی با واقع مطابق نباشد. آنکه گمان بردکه چیزی را میداند و بواقع آنرا نمیداند. قسیم جاهل بسیط، که جهل وی مطلق است و اصلاً جاهل بچیزی است .
-
جوجه جاهل
لهجه و گویش تهرانی
نوچه جاهل
-
جوان و جاهل
لغتنامه دهخدا
جوان و جاهل . [ ج َ ن ُ هَِ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از جوان تمام عیار.
-
لات و جاهل
لهجه و گویش تهرانی
لات و لوت
-
جاهل و فرومایه
فرهنگ گنجواژه
اراذل.
-
جاهل و نادان
فرهنگ گنجواژه
نافهم.
-
جاهل و نفهم
فرهنگ گنجواژه
نافهم.
-
جوان و جاهل
فرهنگ گنجواژه
جوان کم عقل.
-
جستوجو در متن
-
پسند
لغتنامه دهخدا
پسند. [ پ َ س َ ] (ن مف مرخم ) مخفف پسندیده . مقبول . پذیرفته . قبول کرده . (برهان قاطع). خوش آمد. مطبوع . مرضی ّ. خوش آیند : پسند بزرگان فرّخ نژادندارد جهان چون تو شاهی بیاد. فردوسی .پسند من آن است کو را پسند. ؟ || ستوده . ممدوح . || نغز. خوب . نیک ...
-
عیبجوی
لغتنامه دهخدا
عیبجوی . [ ع َ / ع ِ ] (نف مرکب ) عیب جوینده . عیبجو. کسی که کاوش معایب و بدی مردمان کند تا آشکار سازد. (از ناظم الاطباء) : چه گوید تو را دشمن عیبجوی چو بی جنگ پیچی ز بدخواه روی . فردوسی .چنین گفت کای داور تازه روی که بر تو نیابد سخن عیبجوی . فردوسی ...