کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاهل و فرومایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاهل و فرومایه
فرهنگ گنجواژه
اراذل.
-
واژههای مشابه
-
جَاهِلُ
فرهنگ واژگان قرآن
نادان
-
جاهِل
لهجه و گویش بختیاری
jâhel جوان.
-
جاهل پسندی
لغتنامه دهخدا
جاهل پسندی . [ هَِ پ َ س َ ] (حامص مرکب ) عمل جاهل پسند.
-
جوجه جاهل
لهجه و گویش تهرانی
نوچه جاهل
-
جستوجو در متن
-
غنثر
لغتنامه دهخدا
غنثر. [ غ َ ث َ / غ ُ ث َ / غ ُ ث ُ ] (ع ص ) نادان یا گول یا آنکه صحبت وی را ناخوش دارند، یا فرومایه ، یا ناکس ، و این دشنام است عرب را. یقال : یا غنثر (معرفة).(منتهی الارب ) (آنندراج ). یا غنثر، شتم ؛ ای یا جاهل او احمق او ثقیل او سفیه او لئیم . (اق...
-
جمست
لغتنامه دهخدا
جمست . [ ج َ م َ ] (ع اِ) گمست . جمشت . جوهری است فرومایه و کم قیمت و رنگش کبود مایل بسرخ ، زرد، سرخ و سفید باشد. (فرهنگ فارسی معین ). جوهری باشد فرومایه و کم قیمت و رنگش بکبودی مایل است و بعضی گویند کبودی است بسرخی مایل و معدن آن بمدینه ٔ طیبه نزدیک...
-
غمر
لغتنامه دهخدا
غمر. [ غ ُ ] (ع ص ) کارها ناآزموده . (مهذب الاسماء).ج ، اَغمار. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). کار ناآزموده . (غیاث اللغات ). مرد ناآزموده کار. ناشی . ناآزموده . نازیرک . || گول . ج ، اَغمار. (منتهی الارب ). نادان . احمق . (غیاث اللغات ). غافل : ندان...
-
کودن
لغتنامه دهخدا
کودن . [ ک َ دَ ] (ع ص ، اِ) اسب هجین غیراصیل . کَودَنی ّ. (منتهی الارب ). اسب فرومایه ٔ غیراصیل . ج ، کَوادِن . (از اقرب الموارد). اسب پیر کندرو پالانی کمراه . (برهان ). یابو و اسب تاتاری واسب هجین . (ناظم الاطباء). ستور (اسب و استر) غیراصیل و کندرو...
-
دون
لغتنامه دهخدا
دون . (ع ص ) پست . فرود. مقابل عالی . مردم پست و فرومایه . ج ، دونان . (ناظم الاطباء). هر شخص یا چیز اخس و ادنی از حیث ارزش و منزلت . شخص فرومایه و پست . ج ، دونان . (از یادداشت مؤلف ) : چرخ فلک هرگز پیدانکردچون تو یکی سفله و دون و ژکور. رودکی .سیه ...
-
سگ
لغتنامه دهخدا
سگ . [ س َ ] (اِ) پهلوی «سک » (لغت جنوب غربی )، پارسی باستان «سکا» = ایرانی باستان «سپکا» (هرودتس «سپاخا» را در زبان مادی به معنی (سگ ) آورده است ). آریایی «سوآ-کا» سانسکریت «سون » و نیز در پهلوی «سگ » . ارمنی «شن » . کردی «سه » (سینان ) (سگ ) جمع «س...
-
خائیدن
لغتنامه دهخدا
خائیدن . [ دَ ] (مص ) بدندان نرم کردن و جاویدن و جویدن . (برهان ) (نظام ).اِدغام ؛ خائیدن اسب لگام را. اضزاز. تَلویث ؛ انگشت خائیدن کودک . خَضد؛ خائیدن و بریدن چیزی تر را چون خیار و گزر و مانند آن . خَضم ؛ خائیدن به اقصای دندانها. جَدثَة؛ خائیدن گوشت...
-
طبقات اجتماع
لغتنامه دهخدا
طبقات اجتماع . [ طَ ب َ ت ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم متفاوتند. مقریزی در رساله ٔ اغاثةالامة بکشف الغمة طبقات اجتماع را بدینسان تقسیم کرده است : 1 - اهل دولت . 2 - توانگران ، از قبیل بازرگانان و منع...