کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاهلیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جاهلیت
/jāheliy[y]at/
معنی
۱. دورۀ پیش از اسلام در عربستان و احوال عرب در آن زمان که دورۀ بتپرستی بود.
۲. [مجاز] دورۀ جهل و نادانی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
barbarism
-
جستوجوی دقیق
-
جاهلیت
فرهنگ فارسی معین
(هِ یَّ) [ ع . جاهلیة ] (مص جع .) 1 - نادانی . 2 - دورة پیش از اسلام که عرب بت پرستی می کرد.
-
جاهلیت
لغتنامه دهخدا
جاهلیت . [ هَِ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِ مص ) حالت نادانی . (اقرب الموارد) : یظنون باللّه غیرالحق ظن الجاهلیة یقولون هل لنا من الامر من شی ٔ. (قرآن کریم 154/3).افحکم الجاهلیة یبغون و من احسن من اﷲ حکماً. (قرآن 50/5). و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرج الج...
-
جاهلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جاهلیّة] jāheliy[y]at ۱. دورۀ پیش از اسلام در عربستان و احوال عرب در آن زمان که دورۀ بتپرستی بود.۲. [مجاز] دورۀ جهل و نادانی.
-
واژههای مشابه
-
جاهلیت اولی
لغتنامه دهخدا
جاهلیت اولی . [ هَِ لی ی َ ت ِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نادانی اول . نادانیی که در پیش بود: میان مفسران در مقصود از جاهلیت اولی اختلاف است ؛ برخی آنرا زمان ولادت ابراهیم دانند که زنان لباس از لؤلؤ میپوشیدند و در میان مردها بگردش میپرداختند و خو...
-
بت جاهلیت
واژهنامه آزاد
ود، هبل
-
جستوجو در متن
-
هبل
فرهنگ فارسی معین
(هُ بَ) [ ع . ] (اِ.) از بت های جاهلیت در کعبه .
-
معقلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: معقلیّ] (هنر) [قدیمی] ma'qeli در خوشنویسی، نوعی خط که عربهای عصر جاهلیت مینوشتند.
-
معلقات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) سبعة معلقه ؛ هفت قصیده ای که در زمان جاهلیت در خانة کعبه آویزان کرده بودند.
-
جهلاء
لغتنامه دهخدا
جهلاء. [ ج َ ] (ع ص ) برای تأکید جاهلیت آید، گویند: جاهلیة جهلاء. (منتهی الارب ).
-
حابس
لغتنامه دهخدا
حابس . [ ب ِ ] (اِخ ) ابوالأقرع تمیمی . او حکم عرب بود به جاهلیّت . (منتهی الارب ).
-
جاهلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جاهل) [عربی. فارسی] jāheli ۱. مربوط به عهد جاهلیت.۲. (حاصل مصدر) نادانی.
-
محضرم
لغتنامه دهخدا
محضرم . [ م ُ ح َ رَ ] (ع ص ) مخضرم . شاعری که جاهلیت و اسلام را دریافته است . (از منتهی الارب ). شاعر عرب که اسلام و جاهلیت دریافته است . ج ، محضرمون . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مخضرم شود.
-
عطرة
لغتنامه دهخدا
عطرة. [ ع ِ رَ ] (اِخ ) ابن کعب . از ملوک کنده در جاهلیت بود. (از منتهی الارب ).