کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جان من پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جان من
لغتنامه دهخدا
جان من . [ ن ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، صوت مرکب ) این عبارت در جایی استعمال کنند که کسی چیزی را بکسی بسپارد و سفارش نماید که این را نیکو دار و محافظت کن . (آنندراج ) : عشق ببانگ بلند گفت که خاقانیایار عزیز است صعب جان تو و جان من . خاقانی (از بهار عجم )...
-
واژههای مشابه
-
جَانٌّ
فرهنگ واژگان قرآن
مار کوچکی که به سرعت حرکت می کند
-
جان جان
لهجه و گویش تهرانی
مادر شوهر
-
جان در جان کسی کردن
لغتنامه دهخدا
جان در جان کسی کردن . [ دَ ن ِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از جان خود فدای جان او کردن است . (از بهار عجم ) : بعمر ار چند ننهاده ست یکشب روی بر رویم بر آنم تا کنم یکروز جان خویش در جانش .سیدحسن غزنوی (از بهار عجم ).
-
عالم جان
لغتنامه دهخدا
عالم جان . [ ل َ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عالم ارواح . || کنایه از دنیا و عالم سفلی . || عناصر اربعه را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ).
-
کشک جان
لغتنامه دهخدا
کشک جان . [ ک ُ ک ِ ] (اِخ ) ناحیتی است از آن این سوی رودیان به گیلان . (حدود العالم ).دهی است از دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت واقع در 21هزارگزی شمال خاوری رودبار و 7 هزارگزی راه عمومی عمارلو با 215تن سکنه . آب آن از سیاهرود پاچل و محصول آ...
-
کلاته جان
لغتنامه دهخدا
کلاته جان . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سنخو است که در بخش اسفراین شهرستان بجنورد واقع و محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کیلاه جان
لغتنامه دهخدا
کیلاه جان . (اِخ ) ناحیتی است در بلاد گیلان یا طبرستان . (از معجم البلدان ).
-
کوره جان
لغتنامه دهخدا
کوره جان . [ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاندرمن که در بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش واقع است و 139 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
جانآرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān ārā) آرایندهی جان و روح ، زینت جان .
-
جانافروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān afruz) (به مجاز) آسایش بخش روان .
-
جانافزا
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān afzā) (به مجاز) جان افروز ، ← جان افروز .
-
جانپرور
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān parvar) جانبخش ، ← جانبخش .
-
جانفروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān foruz) (= جان افروز) ، ← جان افروز .