کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جان سخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کوره جان
لغتنامه دهخدا
کوره جان . [ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاندرمن که در بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش واقع است و 139 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
جانآرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān ārā) آرایندهی جان و روح ، زینت جان .
-
جانافروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān afruz) (به مجاز) آسایش بخش روان .
-
جانافزا
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān afzā) (به مجاز) جان افروز ، ← جان افروز .
-
جانپرور
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān parvar) جانبخش ، ← جانبخش .
-
جانفروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān foruz) (= جان افروز) ، ← جان افروز .
-
نوش جان
لغتنامه دهخدا
نوش جان . [ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی که ممد و مقوی حیات باشد یامرغوب و محبوب جان . (آنندراج ). || (صوت مرکب ) به صورت خطاب و دعا، گوارا باد! هنیئاً! هنیئاً مریئاً! گوارای وجود! (یادداشت مؤلف ). نوش ! گوارا! سازگار وجود! عبارتی است که می گ...
-
سبک جان
لغتنامه دهخدا
سبک جان . [ س َ ب ُ ] (ص مرکب ) زودگذر. فانی : در خانه ٔ مرده دل چرا بستی کو خاک گران و تو سبک جانی .ناصرخسرو.
-
زنده جان
لغتنامه دهخدا
زنده جان . [ زِ دَ / دِ ] (اِخ ) نام قریه ای است در راه هرات قریب به غوریان . (از انجمن آرا) (آنندراج ). دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر است که 852 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
عامل جان
لغتنامه دهخدا
عامل جان . [ م ِ ل ِ ] (اِخ ) اشارت به ذات پاک باری تعالی است و کنایه از عناصر اربعه هم هست . (برهان ).
-
فراموش جان
لغتنامه دهخدا
فراموش جان . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن ، واقع در 37هزارگزی جنوب داران ، متصل به جاده ٔ کوهرنگ . ناحیه ای است واقع دردامنه ٔ کوه ، سردسیر و دارای 871 تن سکنه . از رودخانه و قنات و چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات و...
-
فرشته جان
لغتنامه دهخدا
فرشته جان . [ ف ِ رِ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جویم بخش جویم شهرستان لار، واقع در سه هزارگزی جنوب باختر جویم .ناحیه ای است جلگه ای ، گرمسیر و دارای 184 تن سکنه است . از قنات و چاه مشروب میشود. محصولاتش غلات ، پنبه و خرما است . اهالی به کشاورزی و...
-
واصف جان
لغتنامه دهخدا
واصف جان . [ ص ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لواسان بزرگ از بخش افجه ٔ شهرستان تهران . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر که 519 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ لواسان ، محصول آنجا غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ای...
-
وخ جان
لغتنامه دهخدا
وخ جان . [ وَ ] (صوت مرکب ) کلمه ای است که زنان ولایت (ایران ) در وقت ناز و جماع گویند چنانکه اوه زنان هند بلکه اکثر در وقت لذت بر زبان رانند خواه مرد باشد خواه زن و گاهی تنها لفظ وخ به همین معنی نیز استعمال کنند. (مصطلحات الشعراء) (بهار عجم ) (آنندر...
-
هفشه جان
لغتنامه دهخدا
هفشه جان . [ هََ ش َ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگی در چهارمحال بختیاری ، و اهل محل آن را هوراشگون و هوشگان گویند. (یادداشت مؤلف ). دهی است ازبخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد که 6902 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول عمده اش غله و کاردستی مردم قالی بافی اس...