کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جانور دورگه (چون قاطر) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
political animal
جانور سیاسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] کسی که سیاست در خون اوست
-
جانور گویا
لغتنامه دهخدا
جانور گویا. [ ن َ / ن ِ / ن ْ وَ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حیوان ناطق . (دانشنامه ٔ علائی ص 5 س 5). انسان . آدم : خرد را اولین موجود دان پس نفس و جسم آنگه نبات و گونه گون حیوان و آنگه جانور گویا.ناصرخسرو.
-
خرده جانور
لغتنامه دهخدا
خرده جانور. [ خ ُ دَ / دِ ن َ وَ ] (اِ مرکب ) حشره .
-
جانور خویی
دیکشنری فارسی به عربی
وحشية
-
جانور نر
دیکشنری فارسی به عربی
هو
-
ان جانور
دیکشنری فارسی به عربی
هو
-
جانور جنگلی
دیکشنری فارسی به عربی
حارس الغابة
-
جانور کندرو
دیکشنری فارسی به عربی
دودة بزاقة
-
جانور تنبل
دیکشنری فارسی به عربی
دودة بزاقة
-
جانور شناس
دیکشنری فارسی به عربی
عالم الحيوان
-
جانور شناسی
دیکشنری فارسی به عربی
علم الحيوان
-
جانور مهاجر
دیکشنری فارسی به عربی
مهاجر
-
جانور افت
دیکشنری فارسی به عربی
آفات
-
جانور خوی
دیکشنری فارسی به عربی
بهيمي , وحشي
-
جانور ماده
دیکشنری فارسی به عربی
انثي , حي