کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جانوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جانوری
دیکشنری فارسی به عربی
حيوان
-
واژههای مشابه
-
تخمک جانوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← مامه 2
-
animal ecology
بومشناسی جانوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مطالعۀ برهمکنش جانوران و محیطزیست آنها
-
جانوری که همجنس خود را میخورد
دیکشنری فارسی به عربی
آکل للحم البشر
-
نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
دیکشنری فارسی به عربی
فضلات
-
جانوری که سرشیر وبدن ببر ودم مار داشته است
دیکشنری فارسی به عربی
وهم
-
جستوجو در متن
-
حیوانی
فرهنگ واژههای سره
جانوری، ددوش
-
superangelical
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوق العاده جانوری
-
carnivore, carnivorous, carnivorous animal, sarcophagous, creophagous
گوشتخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] جانوری که از جانوران دیگر تغذیه میکند
-
بهیمی
واژگان مترادف و متضاد
جانوری، حیوانی ≠ انسانی
-
بزغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bazaqe جانوری شبیه چلپاسه.
-
ماترنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ماتورنگ› (زیستشناسی) [قدیمی] mātorang جانوری شبیه چلپاسه.
-
herbivore, herbivorous, herbivorous animal, phytophagous
علفخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] جانوری که از گیاه تغذیه میکند