کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جانفزایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جانفزایی
لغتنامه دهخدا
جانفزایی . [ ف َ ] (حامص مرکب ) عمل جانفزا. کار آنکه و آنچه جان را بفزاید : ای در نظر تو جانفزایی در سکه ٔ تو جهان گشایی . نظامی .آن یابم از او بجان فزایی کآزرده میان مومیایی . نظامی .کلک توخوش نویسد در شأن یار و اغیارتعویذ جان فزایی افسون عمرکاهی ....
-
جستوجو در متن
-
جهانگشایی
لغتنامه دهخدا
جهانگشایی . [ ج َ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل جهانگشا. مسخر کردن جهان . جهانگیری : ای در نظر تو جانفزایی در سکه ٔ تو جهانگشایی .نظامی .
-
مصطفی
لغتنامه دهخدا
مصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) زین الدین حمصی . شاعر از اهل حمص بود. به سال 1248 هَ . ق . در آنجا به دنیاآمد و به سال 1319 هَ . ق . در همانجا درگذشت . آواز جانفزایی داشت و اشعار لطیفی در غزل و ستایش حضرت رسول (ص ) دارد. معارضاتی با شاعر معاصر خود محمدب...
-
سکه
لغتنامه دهخدا
سکه . [ س ِک ْ ک َ ] (ع اِ) آهنی که بدان مهر بر درهم و دنانیر زنند و با لفظ خوردن و زدن و نشاندن مستعمل است . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). آهنی که نقش زر رایج را بر آن کنده باشند. (برهان ). مهره ٔ درم و دینار و آن آهنی منقوش است که بدان درم و دینار ...