کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جانداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
animacy
جانداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مشخصهای معنایی که دلالت بر جاندار بودن دارد
-
جانداری
لغتنامه دهخدا
جانداری . (حامص مرکب ) سلاح داری . محافظت . نگهبانی . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). محافظت جان : آن ترک که یافت منصب جانداری یک لحظه نمی شکیبد از دلداری گفتم دل من نگه نمی داری ؟ گفت جان داری را چه کاربا دلداری ؟امام فخرالدین خطاط هروی (از حاشیه ٔ برهان چ...
-
واژههای مشابه
-
animacy hierarchy
سلسلهمراتب جانداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مرتبهبندی گروههای اسمی و جز آن بر مبنای مفهوم جانداری از بیشینۀ جانداری مانند ضمیر شخصی «من» تا کمینۀ جانداری مانند شیء
-
جستوجو در متن
-
eukaryote/ eucaryote, eukaryon
هوهستهای 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] جانداری که یاختههای آن هستۀ واقعی و غشا دارد
-
گلوبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفتفاعلی) ga(e)lubor آنکه یا آنچه گلوی جانداری را ببرد؛ برندۀ گلو.
-
فسیل زنده
واژهنامه آزاد
فسیل جانداری که هنوز منقرض نشده است. (زیست شناسی,زمین شناسی)
-
allograft, homologous graft, homograft, homoplastic graft, allogeneic graft
همپیوندینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند، علوم پایۀ پزشکی] پیوندینهای که خاستگاهش جانداری همگونۀ فرد گیرندۀ پیوند است
-
reproduction
تولیدمثل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] سازوکاری که با آن جاندار میتواند جانداری مشابه خود به وجود آورد متـ . زادآوری
-
xenograft, heterologous graft, heteroplastic graft, heterograft, xenogeneic graft
دگرپیوندینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند، علوم پایۀ پزشکی] پیوندینهای که خاستگاهش جانداری از گونهای غیر از گونۀ گیرندۀ پیوند است
-
prokaryote, prokaryon
پیشهستهای 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] جانداری که یاختههای آن هستۀ واقعی و غشای هسته ندارد
-
هماتوزوئر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: hématozoaire] (زیستشناسی) hemātozo'er انگلی که در خون جانداری زندگی کند؛ انگل خون.
-
سوسری
واژهنامه آزاد
سوسک حمام؛ جانداری است بندپا از ردهٔ حشرات
-
omnivore, omnivorous, omnivorous animal, diversivore
همهچیزخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] جانداری که بتواند از انواع منابع غذایی، اعم از گیاهی یا جانوری، تغذیه کند