کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جانب راست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جانب داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [مجاز] jānebdāri حمایت؛ طرفداری.
-
حق به جانب
فرهنگ فارسی معین
(حَ قّ. بِ. نِ) (ص مر.) دارای ظاهر مظلوم و محق .
-
جانب کسی داشتن
لغتنامه دهخدا
جانب کسی داشتن . [ ن ِ ب ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) از او حمایت کردن . پشتیبانی کردن کسی را. رعایت حق او را کردن .
-
جانب کسی رها کردن
لغتنامه دهخدا
جانب کسی رها کردن . [ ن ِ ب ِ ک َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترک حمایت او کردن . رعایت وی نکردن . و رجوع به جانب شود.
-
جانب کسی فروگذاشتن
لغتنامه دهخدا
جانب کسی فروگذاشتن . [ ن ِ ب ِ ک َ ف ُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ترک حمایت او کردن . رعایت ناکردن او. و رجوع بجانب شود.
-
جانب کسی گرفتن
لغتنامه دهخدا
جانب کسی گرفتن . [ ن ِ ب ِ ک َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) از اوحمایت کردن . پشتیبانی وی کردن . و رجوع بجانب شود.
-
جانب کسی نگه داشتن
لغتنامه دهخدا
جانب کسی نگه داشتن . [ ن ِ ب ِ ک َ ن ِ گ َه ْ ت َ ] (مص مرکب ) حمایت از وی کردن . او را یاری کردن . رجوع بجانب شود.
-
جانب نگه داشتن
لغتنامه دهخدا
جانب نگه داشتن . [ ن ِ ن ِ گ َه ْ ت َ ] (مص مرکب ) حمایت کردن از کسی . رعایت حال کسی را کردن . پاس کسی را نگه داشتن : تو میروی و مرا جان و دل بجانب تست ولی چه سود که جانب نگه نمیداری . سعدی .جانب دلها نگاه دار که سلطان ملک نگیرد اگر سپاه ندارد.حافظ.
-
از جانب ساحل
دیکشنری فارسی به عربی
بعيدا عن الشاطي
-
به جانب…رفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِتَّجَهَ إلي
-
به جانب…عزیمت کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِتَّجَهَ إلي
-
حق به جانب بودن
دیکشنری فارسی به عربی
أحقِّية
-
به جانب…رفت (حرکت کرد)
دیکشنری فارسی به عربی
سارَ باتّجاهِ (نَحوَ)
-
محکومیت (محکوم کردن) از جانب افکار عمومی
دیکشنری فارسی به عربی
إذانة عامّة
-
جستوجو در متن
-
ذات الیمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی، مجاز] zātolyamin جانب راست؛ سمت دست راست؛ دست راست؛ به راست.