کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جانان طلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جانان طلب
لغتنامه دهخدا
جانان طلب . [ طَ ل َ ] (نف مرکب ) خواستار معشوق . طلب کننده ٔ دوست : عاشق ز نهیب جان نترسد.جانان طلب از جهان نترسد.نظامی .
-
واژههای مشابه
-
عبهر جانان
لغتنامه دهخدا
عبهر جانان . [ ع َ هََ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) استعاره است از چشم معشوق . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جانان دوست
لغتنامه دهخدا
جانان دوست . (ص مرکب ، اِ مرکب ) معشوقه دوست . دوست دار محبوب : من که جان دوستم نه جانان دوست با تو از عیبه برگشادم پوست .نظامی .
-
چشمه ٔ جانان
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ جانان . [ چ َ م َ ی ِ ] (اِخ ) بقراری که مؤلف کتاب «محاسن اصفهان » نوشته است نام سرچشمه ای است که جوی «زرین رود» از آن جاریست : «... و برین عرصه (اصفهان ) قریب هشتصد پاره دیه و مزرعه که بحقیقت هر دیهی شهری معتبر و هر مزرعه از دیهی بزرگتر، با ...
-
جان و جانان
فرهنگ گنجواژه
عاشق و معشوق.
-
جستوجو در متن
-
اهل بخیه
لغتنامه دهخدا
اهل بخیه .[ اَ ل ِ ب َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کسی که حرفه ٔ دوزندگی دارد. بخیه کار. || کنایه از سازشکار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || رندخراباتی . هم مشرب . رازدار. (آنندراج ): پادشاهی امر کرد که خیمه ای بسرعت مهیا سازند عمله ٔ فراش خانه خیم...
-
نورهان
لغتنامه دهخدا
نورهان . [ ن َ / نُو رَ ] (اِمرکب ) نوراهان . (رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). نورهانی . (برهان قاطع) (رشیدی ). ره آورد که برای دوستان آرند. (از رشیدی ). تحفه . سوغات . (غیاث اللغات ). چیزی که شخص به رسم تحفه و ارمغان از جائی بیاورد.(برهان ق...
-
جویا
لغتنامه دهخدا
جویا. (نف ) از جستن (جوییدن ). جوینده . (آنندراج ). جویان . جستجوکننده . (فرهنگ فارسی معین ). طالب . طلب کننده : دلا از جان و جان تا کی یکی جویای جانان شوچو سلطان اوست بر جانها غلام خاص سلطان شو. خاقانی .نبینی که با گرز سام آمده ست جوان است و جویای ن...
-
فیض
لغتنامه دهخدا
فیض . [ ف َ ] (اِخ ) (ملا محسن ) محمدبن مرتضی بن شاه محمود، ملقب به محسن . از بزرگترین علمای امامیه ٔ قرن یازدهم هجری معاصر شاه عباس ثانی است که در فقه و حدیث و تفسیر و فلسفه صاحب نظر و دارای تألیفات گرانبهایی میباشد. وی از پیشروان روش جمع بین اصول ...
-
ارزیدن
لغتنامه دهخدا
ارزیدن . [ اَ دَ ] (مص ) قیمت کردن . || قیمت شدن . (آنندراج ). || قیمت داشتن . بها داشتن . ارزش داشتن . معادل قیمتی بودن . (شعوری ). ارزش : از ایران چو او کم شد اکنون چه باک نیرزند آنان به یک مشت خاک . فردوسی .فرو شد جهاندیدگان را بچیزکه آن چیز گفتن ...
-
نقاب
لغتنامه دهخدا
نقاب . [ ن ِ ] (ع اِ) پرده که به رخ آویزند یا بر چیز نفیس اندازند. (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). روی بند. (دهار) (مهذب الاسماء) (زوزنی ) (آنندراج ). روی بند زنان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زرایو.شامر. شامه . پرده ٔ مشبکی که به روی اندازند یا پر...
-
پی
لغتنامه دهخدا
پی . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) ردّ. ایز. اثر. نشان . اثر پای . ردپا.اثر پای بر زمین . نشان و داغ پای بر زمین : زکریا علیه السلام از شهر بگریخت ... خلق از پس وی سربیرون نهادند و بر در شهر درختی بود... زکریا به آن درخت درشد، ایشان پی همی آوردند چون به آنجا رس...
-
ابرو
لغتنامه دهخدا
ابرو. [ اَ ] (اِ) مجموع موی روئیده بر ظاهر استخوان قوسی شکل بالای کاسه ٔ چشم به زیر پیشانی . حاجب . برو : کز موی سرت عزیزتر باشدهرچند فروتر است از او ابرو. ناصرخسرو.رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو....