کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جامکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جامکاری
معنی
1 - (اِمص .)آیینه کاری . 2 - (مص م .) آیینه کاری کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جامکاری
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِمص .)آیینه کاری . 2 - (مص م .) آیینه کاری کردن .
-
واژههای همآوا
-
جام کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] jāmkāri آیینهکاری.= جامکاری کردن:۱. آیینهکاری کردن.۲. پیاپی جام شراب گرفتن و نوشیدن.
-
جستوجو در متن
-
جام کاری کردن
لغتنامه دهخدا
جام کاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آیینه کاری کردن . (آنندراج ) : خانه ٔ دل را گرامی جام کاری میکندهر که جامی میدهد امروز یاری میکند. حسین بیگ گرامی . || پیاپی جام شراب کشیدن . (آنندراج ) : ورع را در خمار خام کاری به سر جوشی نکردی جامکاری .ظهوری .