کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاموس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جاموس
/jāmus/
معنی
گاومیش
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاموس
لغتنامه دهخدا
جاموس . (معرب ، اِ) گاومیش . (منتهی الارب ). معرب گامیش که مخفف گاومیش است . در این دیار مردم این زمانه بجهت تفرقه ٔ نر و ماده ٔ نر را جاموس گویند به تعریب و ماده را گاومیش چنانکه اصل است . (آنندراج ). قسمی گاو. ج ، جوامیس . (منتهی الارب )(مهذب الاسم...
-
جاموس
لغتنامه دهخدا
جاموس . [ ] (اِخ ) نام مردابی است در رامهرمز.
-
جاموس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گامیش (= گاومیش)، جمع: جوامیس] (زیستشناسی) [قدیمی] jāmus گاومیش
-
واژههای مشابه
-
جاموس البحر
لغتنامه دهخدا
جاموس البحر. [ سُل ْ ب َ] (ع اِ مرکب ) فرس النهر. رجوع به فرس النهر شود.
-
واژههای همآوا
-
جعموس
لغتنامه دهخدا
جعموس . [ ج ُ ] (ع اِ) پلیدی مردم و غیر آن . (منتهی الارب ). غائط. گوه . گه . فضله . ج ، جعامیس . رجوع به جعامیس و جعمسه شود.
-
جستوجو در متن
-
جوامیس
لغتنامه دهخدا
جوامیس . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جاموس . (دهار) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به جاموس شود.
-
گامیش
لغتنامه دهخدا
گامیش . (اِ مرکب ) مخفف گاومیش در تداول عامه و آن جانوری از جنس گاو است . (برهان ). رجوع به گاومیش و جاموس شود.
-
ابوالقریض
لغتنامه دهخدا
ابوالقریض . [ اَ بُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) گاومیش . (مهذب الاسماء). جاموس . و رجوع به ابوالعرمض شود.
-
ابوالعرمض
لغتنامه دهخدا
ابوالعرمض . [ اَ بُل ْ ع َ م َ ] (ع اِ مرکب ) گاومیش . جاموس . (المزهر).
-
معرب
لغتنامه دهخدا
معرب . [م ُ ع َرْ رَ ] (ع ص ) از عجمی به عربی آورده شده و این نوعی از لغت است که در اصل عجمی باشد و عرب در آن تصرف کرده از جنس کلام خود ساخته باشند. (غیاث ) (آنندراج ). تازیگانیده شده یعنی لفظ عجمی را به عربی آوردن و در آن تصرف کرده از جنس کلام عرب گ...
-
گاماساب
لغتنامه دهخدا
گاماساب . (اِخ ) (سیمره - کرخه ) سرچشمه ٔ عمده ٔ این رود از کوه الوند است و از دشت اسدآباد و نهاوند در مقابل کنگاور جاری شده دهلاقانی کوه را بریده تشکیل تنگه های باریک ومتعدد در آن داده بعد از آن که رود دیناور ضمیمه ٔ آن می شود از پای بیستون می گذرد ...
-
گاومیش
لغتنامه دهخدا
گاومیش . (اِ مرکب ) نوعی از گاوهای بزرگ که در سواحل دریا و رودها زندگی کنند. (حاشیه ٔ برهان قاطع). جانوری است از جنس گاو. (آنندراج ). جاموس معرب آن است . (دهار) (منتهی الارب ). ابوالقریض . ابوالعرمض .اقهبان . هرمیس کهب ؛ گاومیش کلان سال . (منتهی الار...