کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جامعهشناسی سازمانها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جامعة
لغتنامه دهخدا
جامعة. [ م ِ ع َ ] (اِخ ) زیارت ... زیارت جامعه ٔ کبیره یکی از مهمترین و معتبرترین زیارات است که در تمام بقاع متبرکه خوانده میشود و از زیارات عمومی است که برای هریک از ائمه خوانده میشود. اهمیت این زیارت درمیان امامیه بحدی است که شرحهای مفصل و متعددی ...
-
جامعة
لغتنامه دهخدا
جامعة. [ م ِع َ ] (اِخ ) نام یکی از دو کتابی است که به حضرت علی (ع ) منسوبند. گویند: تمام احکام دینی و حوادث جهان را پیغمبر (ص ) املاء کرده و علی (ع ) مینوشت و یکی بنام جفر و دیگری به جامعه موسوم است . محقق جرجانی در شرح مواقف تصریح میکند که جفر و جا...
-
جامعة
دیکشنری عربی به فارسی
دانشگاه
-
sociopathy
جامعهستیزی، جامعهآزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← روانآزاری
-
غل جامعه
لغتنامه دهخدا
غل جامعه . [ غ ُ / غ ُل ْ ل ِ م ِ ع َ / ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی غل که گردن و دست و دوپای در بند دارد. غل که گردن و دست و پای را ببندد. رجوع به غُل ّ شود.
-
sociopathy
جامعهآزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← روانآزاری
-
information society, InfoSoc
جامعۀ اطلاعاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] جامعهای که در آن اطلاعات بیش از کالای مادی، نیروی محرکۀ فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی به شمار میآید
-
جامعهپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← مردمآمیز
-
جامعهپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← مردمآمیزی
-
plural society
جامعۀ چندگانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] جامعهای مدنی که در آن چندین جامعه در یک سرزمین واحد به سر میبرند و بهنحوی مسالمتآمیز بر یکدیگر تأثیر میگذارند و ازنظر اقتصادی و سیاسی به هم وابستهاند
-
soil association
جامعۀ خاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] گروهی از واحدهای طبقهبندی خاک که با هم و مطابق با الگویی ویژه در یک پهنۀ جغرافیایی وجود دارند
-
rural society
جامعۀ روستایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] جامعهای ساکن در یک یا چند آبادی با جمعیت و تراکمی کم که دارای تولیدات کشاورزی یا دامپروری است
-
sociometry
جامعهسنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] روشی در جامعهشناسی که در آن با برقراری نظامی سنجهای و کمّی به طبقهبندی و تحلیل و ارزیابی روابط و رفتارها و کنشها و واکنشهای انسانها میپردازند
-
sociologist
جامعهشناس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] فردی که تخصص یا حرفۀ او جامعهشناسی است
-
sociology
جامعهشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] مطالعۀ علمی رفتارها و کنشهای اجتماعی یا گروهی انسان