کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جامات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جامات
لغتنامه دهخدا
جامات . (اِخ ) نام حکیمی است که او را جاماسب گویند. (برهان ). مصحف جاماسب . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نام پسر دانیال پیغمبر که فیلسوف و ستاره شمر دانائی بوده و کتاب جاماسب نامه منسوب به این شخص بزرگ است . (ناظم الاطباء). این کلمه بصورتهای : جاماس ، جا...
-
جامات
لغتنامه دهخدا
جامات . (معرب ، اِ) ظرفهای شرابخوری و آبخوری . ج ِ جام . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
جامعة
لغتنامه دهخدا
جامعة. [ م ِ ع َ ] (اِخ ) زیارت ... زیارت جامعه ٔ کبیره یکی از مهمترین و معتبرترین زیارات است که در تمام بقاع متبرکه خوانده میشود و از زیارات عمومی است که برای هریک از ائمه خوانده میشود. اهمیت این زیارت درمیان امامیه بحدی است که شرحهای مفصل و متعددی ...
-
جامعة
لغتنامه دهخدا
جامعة. [ م ِ ع َ] (ع ص ) تأنیث جامع. (اقرب الموارد). گردآورنده . فراهم آورنده . جمعکننده . || (اِ) طوق . (منتهی الارب ). غل . (مهذب الاسماء). غلی که بر گردن و بر دست نهند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از زیورکه دستها را به گردن فراهم آورد. (ا...
-
جامعة
لغتنامه دهخدا
جامعة. [ م ِع َ ] (اِخ ) نام یکی از دو کتابی است که به حضرت علی (ع ) منسوبند. گویند: تمام احکام دینی و حوادث جهان را پیغمبر (ص ) املاء کرده و علی (ع ) مینوشت و یکی بنام جفر و دیگری به جامعه موسوم است . محقق جرجانی در شرح مواقف تصریح میکند که جفر و جا...
-
جستوجو در متن
-
جاماسب
لغتنامه دهخدا
جاماسب . (اِخ ) جزو دوم این کلمه همان اسب است ولی جزو اول آن معلوم نیست ، و ربطی به «جام » = یام که مغولی است ندارد. (برهان قاطع چ معین ج 4 پایان کتاب ص بیست و دوم ). و در سنت زرتشتیان جاماسب از خاندان هوگوه در اوستا و برادر فرشوشتر بود و هر دو وزیر ...
-
حجرالبلور
لغتنامه دهخدا
حجرالبلور. [ ح َ ج َ رُل ْ ب َل ْ لو ] (ع اِ مرکب ) بلور . بیرونی در کتاب الجماهیر گوید: حجرالبلور هو المها منصوب المیم و مکسورها. قالوا اصله من الماء لصفائه و مشابهة زلاله و اصل الماء موه لقولهم فی جمع الجمع الذی هو میاه أمواه و منه موهت الشی ٔ اذا...