کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جالیزبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جالیزبان
/jālizbān/
معنی
نگهبان جالیز؛ پالیزبان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جالیزبان
لغتنامه دهخدا
جالیزبان . (اِ مرکب ) مرکب از جالیز و پسوند بان . دارنده ٔ جالیز نگهدار جالیز. باغبان . خداوند بوستان .
-
جالیزبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) jālizbān نگهبان جالیز؛ پالیزبان.
-
جستوجو در متن
-
بستانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بوستانی ۲. پالیزبان، جالیزبان، بستانچی ۳. باغبان، گلکار
-
پالیزبان
واژگان مترادف و متضاد
۱. باغبان، جالیزبان، دشتبان، دهقان، صیفیکار، لتهکار، ناطور ۲. مغنی
-
جالیزبانی
لغتنامه دهخدا
جالیزبانی . (حامص مرکب ) عمل جالیزبان . کشت خربزه و هندوانه و سبزیها. باغبانی .
-
پالیزبان
لغتنامه دهخدا
پالیزبان . (اِ مرکب ، ص مرکب ) باغبان . بستان بان . بوستان بان . نگاهدارنده ٔ فالیز. دهقان . (برهان ). دهقان صاحب کشت . ناطور. نگاهبان فالیز. پالیزوان . (رشیدی ). فالیزبان . جالیزبان . دشت بان و گاه کنایه از ذات باریتعالی باشد : چرا گشت باید همی زان ...
-
بان
لغتنامه دهخدا
بان . (اِ) رئیس . || (پساوند) دارنده . دارا. (یادداشت مؤلف ). خداوند، و استعمال آن مرکب است . (شرفنامه ٔ منیری ). صاحب . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). صاحب . خداوند. بزرگ . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). دارنده ٔ چیزی . (فرهنگ رشیدی ). در پهلوی پان ...