کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جالباسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جالباسی
/jālebāsi/
معنی
=جارختی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جالباسی
لغتنامه دهخدا
جالباسی . [ ل ِ ] (اِ مرکب ) جای لباس . جائی که لباس در آن نهند. کمد یا چوب رختی که لباس بدان آویزند.
-
جالباسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی. فارسی] jālebāsi =جارختی
-
جالباسی
لهجه و گویش تهرانی
محل یا وسیله آویختن لباس
-
واژههای مشابه
-
گنجه جالباسی
دیکشنری فارسی به عربی
مکتب
-
جستوجو در متن
-
coat hanger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جالباسی، جا رختی
-
چوب لباسی
لهجه و گویش تهرانی
جالباسی،آویز لباس
-
portmanteau
دیکشنری انگلیسی به فارسی
portmanteau، جامه دان، خورجین، جا رختی، چمدان، جالباسی، واژه مرکب از دو واژه
-
portmanteaus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پورتمنایتاوس، جامه دان، خورجین، جا رختی، چمدان، جالباسی، واژه مرکب از دو واژه
-
bureau
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفتر، اداره، دایره، دیوان، دفترخانه، گنجه جالباسی، میز کشودار یا خانه دار
-
مکتب
دیکشنری عربی به فارسی
دفتر , دفترخانه , اداره , دايره , ميز کشودار يا خانه دار , گنجه جالباسي , ديوان , ميز , ميز تحرير , منصب
-
bureaux
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفاتر، دفتر، اداره، دایره، دیوان، دفترخانه، گنجه جالباسی، میز کشودار یا خانه دار
-
bureaus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفاتر، دفتر، اداره، دایره، دیوان، دفترخانه، گنجه جالباسی، میز کشودار یا خانه دار
-
جارختی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jāraxti ۱. آلتی که به آن لباس آویزان میکنند.۲. قفسهای دردار که درون دیوار جاسازی میشود و در آن لباس میگذارند. * جالباسی.